یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۰۳

Moviereview

نقد فيلم

نقد فيلم بتمن آغاز مي كند | بخش سوم

۳ بازديد

در ژانويه 2003 ، برادران وارنر كارگردان Memento را كريستوفر نولان براي كارگرداني يك فيلم بدون عنوان بتمن استخدام كرد و ديويد اس. گوير دو ماه بعد براي نوشتن فيلمنامه امضا كرد. نولان قصد خود را براي ابداع حق راي دادن فيلم بتمن با "انجام داستان اصلي شخصيت ، كه داستاني است كه قبلاً هرگز گفته نشده است" بيان كرد. نولان گفت كه انسانيت و واقع گرايي اساس فيلم اصلي است و "جهان بتمن دنياي واقعيت پايه است. [اين] واقعيتي معاصر و قابل شناسايي خواهد بود كه در برابر آن يك شخصيت قهرمانانه خارق العاده ظاهر مي شود." گوير گفت كه هدف اين فيلم جلب توجه مخاطبان براي بتمن و بروس وين است. نولان احساس مي كرد فيلم هاي قبلي بيشتر به سبك درام تمريني هستند ، و الهام خود را همان فيلم سوپرمن ساخته ريچارد دونر در سال 1978 توصيف كرد كه در آن رشد شخصيت را به تصوير مي كشد. نولان نيز مانند سوپرمن مي خواست يك بازيگر پشتيباني تمام ستاره فيلم Batman Begins براي حماسه و اعتبار بيشتري به داستان ببخشد.
گوير مي خواست حق راي دادن را مجدداً راه اندازي كند. او و نولان بتمن را به عنوان يك شخصيت عاشقانه ديدند و نولان يك فيلم بزرگ و گسترده مانند لارنس عربستان را تصور كرد. نولان مشكلي با الزام استوديو مبني بر عدم رتبه بندي فيلم نداشت زيرا او مي خواست فيلمي را كه مي خواست از 11 سالگي ببيند بسازد. "پرش از نقطه" الهام شخصي او "مردي كه مي افتد" بود ، داستاني كوتاه از دني اونيل و ديك جوردانو در مورد سفرهاي بروس در سراسر جهان است. صحنه اوليه فيلم Batman Begins از افتادن جوان بروس وين در چاه از «مردي كه مي افتد» اقتباس شده است. بتمن: هالووين طولاني ، نوشته شده توسط جف لوئب و توسط تيم صالح ترسيم شده ، گوير را در نوشتن فيلمنامه تحت تأثير قرار داد ، با شرور كارمين فالكونه به عنوان يكي از عناصر بسياري كه از "رويكرد هوشيارانه و جدي" هالووين گرفته شده است. نويسندگان در نظر داشتن هاروي دنت در فيلم بودند ، اما شخصيت جديد راشل داوز را جايگزين او كردند وقتي فهميدند "نمي توانند براي او عدالت كنند". اين شخصيت بعداً توسط آرون اكهارت در دنباله شواليه تاريكي سال 2008 به تصوير كشيده شد. عاقبت هالووين ، بتمن: پيروزي تاريك نيز به عنوان يك تأثير جزئي عمل كرد. گوير از جاي خالي غيبت چند ساله بروس وين در بتمن: سال اول براي كمك به تنظيم برخي از وقايع فيلم در سالهاي درحال استفاده استفاده كرد. [36] علاوه بر اين ، گروهبان فيلم جيمز گوردون براساس تجسم كتاب هاي مصور خود ، همانطور كه در سال يك ديده مي شود ، ساخته شد. نويسندگان Batman Begins همچنين از دستگاه توطئه Year One فرانك ميلر استفاده كردند كه مربوط به يك نيروي پليس فاسد بود كه منجر به نياز گوردون و گاتهام سيتي به بتمن شد.
يك ايده رايج در كميك ها اين است كه بروس قبل از قتل يك فيلم زورو را با پدر و مادرش ديده است. نولان توضيح داد كه با ناديده گرفتن اين ايده - كه به گفته او در اولين حضورهاي بتمن يافت نمي شود - بر اهميت خفاش ها براي بروس تأكيد كرده و ابرقهرمان شدن ايده اي كاملاً اصيل از طرف وي است. به همين دليل است كه نولان معتقد است ديگر شخصيت هاي DC در جهان فيلم او وجود ندارند. در غير اين صورت ، دلايل وين براي استفاده از هوشياري لباس بسيار متفاوت بود.فيلمبردارينولان مانند تمام فيلم هاي خود از واحد دوم خودداري كرد. او اين كار را انجام داد تا بينايي خود را ثابت نگه دارد. [12] فيلمبرداري در مارس 2004 در يخچال طبيعي Vatnajökull در ايسلند (ايستاده براي بوتان) آغاز شد. خدمه يك دهكده و درهاي ورودي به معبد Ra و همچنين جاده اي براي دسترسي به منطقه دورافتاده احداث كردند. هوا با 75 مايل در ساعت (121 كيلومتر در ساعت) وزش باد ، [12] باران و كمبود برف مشكل ساز شد. عكسي كه فيلمبردار Wally Pfister قصد داشت با استفاده از جرثقيل بگيرد ، بايد با دوربين دستي تكميل شود.
برخلاف برتون و شهر گاتهام شوماخر كه در دنياي واقعي وجود نداشت ، نولان در لندن ، نيويورك و شيكاگو به بيرون از منزل تيراندازي كرد زيرا مي خواست شهر قابل شناسايي باشد. نولان در الهام گرفتن از سوپرمن و ساير فيلم هاي پرفروش اواخر دهه 1970 و اوايل دهه 1980 ، بيشتر توليدات خود را در انگلستان و به ويژه استوديو شپرتون انجام داد. يك مجموعه Batcave در آنجا ساخته شد و طول آن 250 فوت (76 متر) ، عرض 120 فوت (37 متر) و ارتفاع 40 فوت (12 متر) بود. طراح توليد ناتان كرولي دوازده پمپ را براي ايجاد يك آبشار با 12000 گالن سلطنتي (55000 ليتر ؛ 14000 گالن آمريكا) نصب كرد و سنگها را با استفاده از قالب غارهاي واقعي ساخت. [40] در ژانويه 2004 ، يك آشيانه هواپيما در Cardington ، Bedfordshire توسط برادران وارنر در آوريل 2004 اجاره شد و به يك مرحله صوتي 900 فوت (270 متر) تبديل شد ، جايي كه محله فقيرنشين "Narrows" و پاي پا مونوريل فيلمبرداري شد.

نقد فيلم بتمن آغاز مي كند | بخش دوم

۳ بازديد

با رهگيري يك محموله مواد مخدر ، بتمن مداركي راجع به راشل عليه فالكون ارائه مي كند و گروهبان جيمز گوردون ، يكي از معدود پليس هاي صادق گاتهام را براي دستگيري وي دعوت مي كند. در زندان ، فالكون با دكتر جاناتان كرين ، روانشناس فاسدي كه به او در قاچاق مواد مخدر به گاتهام كمك كرده است ، ملاقات مي كند. كرين با تهيه ماسك مترسك ، يك توهم زا ايجاد كننده ترس را به فالكون اسپري مي كند و او را به پناهندگي Arkham پناه مي دهد. حين تحقيق درباره "مترسك" ، بتمن توسط توهم زا ناتوان است ، اما توسط آلفرد نجات مي يابد و پادزهر توليد شده توسط فاكس به او داده مي شود.
وقتي راشل ، هم اكنون وكيل دادگستري شهر ، كرين را به فساد مالي متهم مي كند ، فاش مي كند كه مواد مخدر خود را به منبع آب گاتهام وارد كرده است. وي راشل را مخدر مي كند ، اما بتمن او را با پاشيدن كرين با ماده شيميايي خود ، مقهور وي مي كند و سپس وي را كه ادعا مي كند براي Ra's al Ghul كار مي كند ، مورد بازجويي قرار مي دهد. بتمن با جذب انبوهي از خفاش ها با استفاده از صداي بلند ، از پليس فرار مي كند تا راشل را به امنيت برساند ، پادزهر را به او تزريق كرده و يك ويال از آن را براي گوردون و ديگري را براي توليد انبوه به او بدهد. در جشن تولد بروس ، دوكارد دوباره ظاهر مي شود و نشان مي دهد كه او يك راغ القلوي واقعي است. وي با سرقت يك ساطع كننده مايكروويو قدرتمند از وين انترپرايز ، وي قصد دارد منبع تغذيه گوتهام را بخار كند ، مواد مخدر كرين را به هوا منتقل كند و باعث ايجاد هيستري گسترده شود كه شهر را نابود خواهد كرد. او وين مانور را شعله ور مي كند و بروس را رها مي كند تا بميرد ، اما آلفرد او را نجات مي دهد.
Ra ، مايعات مايكروويو را روي سيستم مونوريل گاتهام بارگذاري مي كند تا دارو را در منبع اصلي آب شهر آزاد كند. بتمن راشل را از شر جمعيتي كه مخدر مواد مخدر است نجات مي دهد و به طور غير مستقيم هويت خود را براي او فاش مي كند. در برخورد با Ra در مونوريل ، چون گوردون از توپ هاي Tumbler براي از بين بردن بخشي از مسير استفاده مي كند ، بتمن از كشتن Ra امتناع مي ورزد اما براي نجات او تصميم نمي گيرد كه با سقوط از قطار سر خورد و باعث كشته شدن Ra شد.
بروس احترام و عشق راشل را كسب مي كند ، اما او تصميم مي گيرد كه اكنون نمي تواند با او باشد ، به او گفت اگر گاتهام ديگر نيازي به بتمن ندارد ، آنها مي توانند با هم باشند. بتمن به يك قهرمان عمومي تبديل مي شود و بروس فاش مي كند كه يك سهام اصلي در شركت وين اينترپرايز را خريداري كرده و ارل را اخراج كرده و فاكس را جايگزين او كرده است. گروهبان گوردون به ستوان ارتقا مي يابد و بتمن سيگنال خفاش را نشان مي دهد و به او درباره مجرمي مي گويد كه كارت هاي بازي جوكر را پشت سر مي گذارد.قالبكريستين بيل در نقش بروس وين / بتمن:يك ميلياردر اجتماعي كه پس از ديدن مرگ والدينش در 8 سالگي ، هفت سال قبل از بازگشت به خانه براي به ارث بردن خانواده خود به Wayne Enterprises به سراسر جهان سفر مي كند در حالي كه شب ها به عنوان يك هوشيار ماسك خفاش براي اجراي عدالت در دنياي جنايت كار مي كند. از شهر گاتهام. بيل هنگام بازيگري نسبتاً ناشناخته بود. [5] قبل از تأييد وي در 11 سپتامبر 2003 ، [6] از زماني كه دارن آرونوفسكي قصد داشت اقتباس فيلم خود را برنامه ريزي كند ، ابراز علاقه كرد [7] Eion Bailey، Henry Cavill، Billy Crudup، Hugh Dancy، Jake Gyllenhaal، Joshua Jackson، هيت لجر ، ديويد بوريناز و سيليان مورفي نيز به آن علاقه نشان دادند. [6] [8] [9] امي آدامز به عنوان خواننده انتخاب بازيگران براي انتخاب بازيگران بروس وين / بتمن به نفع مدير انتخاب انتخاب شد. [10] بيل احساس مي كرد فيلم هاي قبلي از شخصيت بتمن كم استفاده مي كنند و در عوض بيش از حد از شخصيت هاي شرور بازي مي كند. [11] بيل براي داشتن بهترين نقش در نقش بتمن ، رمان هاي گرافيكي و تصاوير ابرقهرمان را مطالعه كرد. [12] كارگردان نولان درباره بيل گفت: "او دقيقاً تعادل تاريكي و نوري را دارد كه ما بدنبال آن بوديم." [13] گوير اظهار داشت كه در حالي كه برخي از بازيگران مي توانند در نقش يك بروس وين يا يك بتمن بزرگ بازي كنند ، بيل مي تواند هر دو شخصيت كاملا متفاوت را به تصوير بكشد. . [14] از آنجا كه او در آماده سازي براي بازي در فيلم The Machinist وزن زيادي از دست داده بود ، بيل يك مربي شخصي را استخدام كرد تا به او كمك كند در عرض چند ماه 100 پوند (45 كيلوگرم) عضله بدست آورد تا به او كمك كند تا از نظر جسمي آماده شود نقش. بعد از اينكه متوجه شد 14 كيلوگرم وزنش بيش از حد است ، با شروع فيلمبرداري ، او اضافه وزن خود را از دست داد. [14] بيل در آمادگي براي فيلم در وينگ چون كونگ فو زير نظر اريك اورام آموزش ديد.مايكل كين در نقش آلفرد پني ورث:ساقي قابل اعتمادي براي والدين بروس ، كه پس از مرگشان به عنوان نزديكترين محرمانه به خدمات وفادارانه خود به پسرشان ادامه مي دهد. نولان احساس كرد كين به طور م theثري عنصر پدر پرورشي شخصيت را به تصوير مي كشد. [14] اگرچه آلفرد در اين فيلم به گونه اي به تصوير كشيده شده است كه براي نسلهاي مختلف به خانواده وين خدمت كرده است ، كين پس زمينه خود را ايجاد مي كند ، در آن قبل از اينكه ساقي وين شود ، آلفرد در سرويس ويژه هوايي خدمت مي كرد. بعد از زخمي شدن ، او توسط توماس وين به سمت پيشخدمت خانواده وين دعوت شد زيرا ، "او يك ساقي مي خواست ، اما كسي كمي سخت تر از آن ، مي دانيد؟ليام نيسون در نقش هنري دوكارد / Ra's al Ghul:رهبر ليگ سايه ها ، يك جامعه باستاني كه از هرج و مرج براي مجازات مفسدان و انحطاطي استفاده مي كند ، كه به عنوان همكار ليگ مخفي مي شود و بروس را در هنرهاي رزمي آموزش مي دهد ، بعدا خود را در اوج فيلم نشان داد.

نقد فيلم بتمن آغاز مي كند | بخش اول

۲ بازديد

Batman Begins يك فيلم ابرقهرماني است كه به كارگرداني كريستوفر نولان و نويسندگي نولان و ديويد اس. گوير در سال 2005 ساخته شده است. بر اساس شخصيت كميك DC بتمن ، كريستين بيل ، مايكل كين ، ليام نيسون ، كتي هولمز ، گري اولدمن ، سيليان مورفي ، تام ويلكينسون ، راتگر هاور ، كن واتانابه و مورگان فريمن بازي مي كنند. اين فيلم سري فيلم هاي بتمن را مجدداً راه اندازي مي كند و داستان اصلي بروس وين را از مرگ پدر و مادرش تا سفرش براي تبديل شدن به بتمن و مبارزه او براي متوقف كردن Ra's al Ghul و مترسك از هرج و مرج كردن شهر گاتهام بيان مي كند.
به دنبال استقبال ضعيف بتمن براي هميشه (1995) و بتمن و رابين (1997) ، يك سري تلاش هاي ناموفق براي احياي بتمن در صفحه بزرگ انجام شد كه مجموعه فيلم هاي بتمن را براي نزديك به هشت سال در حالت تعليق قرار داد. سپس ، در اوايل سال 2003 ، نولان و گوير كار بر روي Batman Begins را آغاز كردند. با هدف داشتن لحني تيره تر و واقع بينانه تر نسبت به فيلم هاي قبلي ، هدف اصلي از بينش آنها جذب سرمايه عاطفي مخاطب در هر دو شخصيت بتمن و بروس وين از شخصيت اصلي بود. اين فيلم كه در اصل در انگلستان ، ايسلند و شيكاگو فيلمبرداري شده بود ، بسيار متكي به بدلكاري هاي سنتي و جلوه هاي مينياتوري بود ، در حالي كه تصاوير توليد شده توسط رايانه در كمترين ظرفيت در مقايسه با ساير فيلم هاي اكشن مورد استفاده قرار مي گرفت. داستان هاي كميك بوك مانند مردي كه مي افتد ، بتمن: سال اول و بتمن: هالووين طولاني الهام بخش بود.
Batman Begins در 15 ژوئن 2005 در ايالات متحده در 3858 سالن سينما افتتاح شد. در آخر هفته افتتاحيه خود در آمريكاي شمالي بيش از 48 ميليون دلار درآمد كسب كرد و در نهايت بيش از 373 ميليون دلار در سراسر جهان درآمد كسب كرد. اين فيلم با انتقادهاي بسيار مثبتي روبرو شد و منتقدان از لحن ، بازي بيل ، سكانس هاي اكشن ، امتياز ، كارگرداني و وزن احساسي در مقايسه با فيلم هاي قبلي بتمن تعريف و تمجيد كردند. Batman Begins نامزد اسكار بهترين فيلمبرداري شد و اغلب از او به عنوان يكي از تأثيرگذارترين فيلمهاي دهه 2000 نام برده شده است. پس از آن شواليه تاريكي (2008) و شواليه تاريكي برمي خيزد (2012) ، با سه فيلم تشكيل دهنده سه گانه شواليه تاريكي است.در زمان كودكي در شهر گاتهام ، بروس وين در چاه خشك مي افتد و توسط يك گروه خفاش مورد حمله قرار مي گيرد و ترس از خفاش ها را به وجود مي آورد. بروس با پدر و مادرش ، توماس و مارتا در اپرا شركت مي كند ، از مجرياني كه به عنوان خفاش نقاب مي زنند وحشت مي كند و درخواست ترك مي كند. در خارج ، قاچاقچي جو چيل پدر و مادر بروس را در مقابل او مي كشد و بروس يتيم را ساقي خانواده ، آلفرد پني ورث تربيت مي كند.
چهارده سال بعد ، چيل پس از شهادت دادن عليه رئيس مافيا ، كارمين فالكون ، از شرط شرط بندي مي شود. بروس قصد دارد چيل را بكشد ، اما يكي از قاتلان فالكون ابتدا اين كار را مي كند. دوست دوران كودكي بروس ، راشل داوز ، او را به خاطر اقدام خارج از سيستم دادگستري رنج مي دهد و مي گويد پدرش شرمنده خواهد شد. پس از رويارويي با فالكون ، كه به او مي گويد قدرت واقعي ناشي از ترس است ، بروس هفت سال آينده را در سفر با آموزش جهاني و غرق شدن در جهان جنايتكار سپري مي كند. در زندان بوتان ، او با هنري دوكارد ملاقات مي كند و وي را به عضويت ليگ سايه ها به رهبري Ra's al Ghul در مي آورد. پس از اتمام دوره آموزش خود در زمينه روش هاي نينجا و پاكسازي ترس خود ، بروس مي فهمد كه ليگ از گاتهام مي داند و با اعتقاد بر اينكه اين شهر فراتر از صرفه جويي است ، قصد دارد آن را نابود كند. بروس ليگ و فرمان آن را مبني بر اينكه كشتن ضروري است ، معبد آنها را در حين فرار سوزاند ، رد كرد. Ra با ريزش آوار كشته مي شود ، در حالي كه بروس Ducard بيهوش را نجات مي دهد.
بازگشت به هدف گاتهام براي مبارزه با جرم و جنايت ، بروس به شركت خانواده اش ، وين انترپرايز ، علاقه مند مي شود كه توسط ويليام ارل بي پروا در معرض ديد عموم قرار مي گيرد. بايگاني شركت لوسيوس فاكس ، دوست پدر بروس ، به بروس اجازه مي دهد تا به فناوري هاي دفاعي نمونه اوليه ، از جمله لباس محافظ بدن و يك وسيله نقليه زرهي به نام Tumbler دسترسي پيدا كند. بروس در حالي كه پايگاه خود را در غارهاي زير وين مانور مستقر مي كند و هويت هوشيارانه "بتمن" را الهام مي گيرد ، با الهام از ترس كودكي خود ، كه اكنون تسخير كرده است ، به عنوان يك پليبوي كم عمق ظاهر مي شود. با رهگيري يك محموله مواد مخدر ، بتمن مداركي راجع به راشل عليه فالكون ارائه مي كند و گروهبان جيمز گوردون ، يكي از معدود پليس هاي صادق گاتهام را براي دستگيري وي دعوت مي كند. در زندان ، فالكون با دكتر جاناتان كرين ، روانشناس فاسدي كه به او در قاچاق مواد مخدر به گاتهام كمك كرده است ، ملاقات مي كند. كرين با تهيه ماسك مترسك ، يك توهم زا ايجاد كننده ترس را به فالكون اسپري مي كند و او را به پناهندگي Arkham پناه مي دهد. حين تحقيق درباره "مترسك" ، بتمن توسط توهم زا ناتوان است ، اما توسط آلفرد نجات مي يابد و پادزهر توليد شده توسط فاكس به او داده مي شود.وقتي راشل ، هم اكنون وكيل دادگستري شهر ، كرين را به فساد مالي متهم مي كند ، فاش مي كند كه مواد مخدر خود را به منبع آب گاتهام وارد كرده است. او راشل را مخدر مي كند ، اما بتمن او را با پاشيدن كرين با مواد شيميايي خود ، مقهور او مي كند و سپس او را كه ادعا مي كند براي Ra's al Ghul كار مي كند ، بازجويي مي كند.

نقد فيلم جوخه انتحاري | بخش دوم

۴۶ بازديد

اين توطئه - و من اصطلاح را آزادانه به كار مي برم - پس از آنكه روح شيطاني Enchantress كنترل alter ego باستان شناس خود را به دست گرفت و برادر روحيه اش را به همان اندازه Incubus آزاد كرد ، واقعاً آغاز مي شود. (من نام او را از imdb.com آموختم ؛ تا جايي كه به ياد مي آورم ، هرگز در فيلم به آن اشاره اي نشده است.) او بلافاصله در "شهر ميدوي" شروع يك عصبانيت كاملاً بي معني را آغاز كرد ، كه به طور آشكار سازندگان فيلم احساس مي كردند محلي مهم براي معرفي آن است جهان سازي مداوم آنها
بنابراين والر در ابتدا چه كسي را براي مقابله با اين فاجعه مدني مي فرستد؟ پرچم و دوست دختر او افسونگر ، كه به طور موقت فرم انساني خود را از سر گرفت. البته او به سرعت دوباره به موجودي اهريمني تبديل مي شود ، به برادرش مي پيوندد و قصد خود را براي "ساختن دستگاهي براي از بين بردن همه آنها" اعلام مي كند - a.k.a بشريت. (و بله ، براي كساني كه كنجكاو هستند: اين انگيزه اصلي و توطئه آميز شيطاني عملا هيچ نقشي در هر چيزي كه اتفاق مي افتد بازي نمي كند.) همانطور كه بعداً پرچمدار ، خنده دارانه از اين مأموريت مقدماتي اعتراف مي كند: «نيازي به گفتن نيست ، همه چيز ايده بدي بود. " بله فكر مي كني؟ممكن است تصور شود كه فرار كردن لحظه اي قدرتمندترين عضو تيم والر در كل پروژه وي را زير سوال مي برد. اما او نااميد نيست و بقيه اعضاي تيم را براي مقابله با خدايان برادر و خواهر مي فرستد. (در واقع ، ماموريت اوليه آنها نجات يك غيرنظامي ناشناخته از شهر ميدوي است ، و آنها فقط پس از آن تصميم مي گيرند كه به دنبال Enchantress و Incubus بروند. اما به من اعتماد كنيد: آرزو مي كنيد كاش فيلم اين پيچش داستاني خاص را كنار گذاشته بود.)
اختلافات تيم ، همانطور كه چنين تيم هايي ناگزير انجام مي دهند - به ويژه Smith's Deadshot و Kinnaman’s Flag. اما از آنجا كه ما براي هر يك از اين شخصيت ها سرمايه گذاري كمي كرده ايم (باز هم ، مارول تضاد آشكار را ايجاد مي كند) ، اين مشاجره جذاب و روشن كننده نيست ، فقط خسته كننده است: افرادي كه ما به خصوص آنها را نمي شناسيم يا دوست نداريم كه به افراد ديگري كه نمي خواهيم ناخوشايند بگويند به خصوص نمي دانم يا دوست ندارم.
با توجه به دهانه سنگين نمايشگاه و وسط سنگين ، Suicide Squad به طور قابل ملاحظه اي زمان كمي براي هرگونه اقدام واقعي باقي مانده است. جالب تر اينكه ، اين در واقع يك چيز خوب است ، زيرا سكانس هاي اكشن فيلم ارائه مي شود جذاب و غيرتصوري است. بخشي از مشكل در خود شخصيت ها نهفته است. ال ديابلو در واقع تنها عضو گروه است كه جدا از قدرت يا تبحر در استفاده از سلاح ، داراي يك ابرقدرت واقعي است - و به دلايلي كه سرانجام در پس زمينه خسته كننده اي آشكار مي شود ، در ابتدا از استفاده از قدرت خودداري مي كند. به همين ترتيب ، تعداد زيادي از تيراندازي خشن ، برش زدن و چوب زدن بيس بال (ويژه خانم كوين) به سرعت خسته كننده مي شود. اولين مجموعه بزرگ اكشن بزرگ با اين واقعيت كه اين فيلم حتي در معرفي دشمنان -به معناي واقعي كلمه- بدون چهره كه اين جوخه در حال جنگ است ، به خود زحمت نداده است ، تضعيف مي شود. (احتمالاً اين نظارت عمدي است و باعث مي شود آن كم كم بي فايده نباشد.) در واقع ، واقعيت اين است كه تقريباً همه اقدامات فيلم در شب انجام مي شود ، نمي تواند اين تصور را ايجاد كند كه سازندگان فيلم در واقع نمي خواهند ما ببينيم چه اتفاقي مي افتد بر.كه من را به جوكر مي آورد ، با بازي Jared Leto در آنچه به نظر مي رسد يك فوق العاده پرفروش است. پس از نيكلسون و (به ويژه) بعد از هيت لجر ، مشخص نيست كه چرا هر بازيگري مي خواهد در اين نقش قدم بگذارد و آنچه را كه تقريباً مشخص است مقايسه هاي چاپلوسانه اي دعوت كند. اما شايد هنوز از درخشش اسكار ضعيف سال خود در باشگاه خريداران دالاس خيره شده باشد ، لتو به وضوح خود را در انجام وظيفه باور داشت ، و اين نشان مي دهد كه افتخارات تقريباً بي پايان درباره روش بازيگري او. افسوس ، همانطور كه براي سربازان بازيگري كه از جمله كاندوم هاي دست دوم ، مهره هاي مقعدي ، موش زنده و يك خوك مرده از او دريافت مي كردند ، سرگرم كننده بود ، آنچه لتو به عنوان جوكر ارائه مي دهد خالص Ledger-lite است ، دوز سنگيني از شر شرورانه كه هيچ چيز عميق تر يا جذاب تر ندارد. هنگامي كه او عشق به زندگي خود را هارلي كوين توصيف كرد "آتش در كمر من ، خارش در لگن من" او فاصله بين نابوكوف و دانش آموز شاخ 9 شما را به سختي با دوازده ون كلمه طي مي كند.برشمردن معايب تقريباً بي شماري جوخه انتحار آسان خواهد بود: قتل بي معني و بي فايده. مأيوس نااميدانه و تلاش براي ارتباط عاطفي ؛ اوج كاملا احمقانه ، كه تقريباً شبيه پايان هر دو Ghostbusters است با اين تفاوت كه مستقيم پخش مي شود. موسيقي متن كليشه اي سوار ("پسر خوش شانس" ، "همدردي براي شيطان" ، "كارهاي كثيف انجام مي شود Dirt ارزان" ، "راپسودي Bohemian" ، و موارد ديگر). اما اگر من هنوز شما را در كيفيت شگفت انگيز لغزش فيلم متقاعد نكرده ام ، بعيد به نظر مي رسد كه چنين كاري بكنم.
در اواخر فيلم ، آير با يك كامو (نه اولين) توسط شخصيتي از ديگر نقاط آيه DC ، به كمي حق راي دادن متقابل مي پردازد. با اين حال ، اين بار شخصيت با دوز توصيه اي سالم براي طراح مغازه Waller ، و شايد به طور گسترده اي ، براي اسنايدر ، مغز متفكر DC ، به دست ما مي رسد: "شما بايد آن را تعطيل كنيد."
اگر فقط.

نقد فيلم جوخه انتحاري | بخش اول

۲ بازديد

براي لحظه اي تصور كنيد كه استوديوي مارول تصميم گرفته است جهان بزرگ سينمايي خود را با فيلم Captain America: Civil War (جنگ داخلي) راه اندازي كند. به عبارت ديگر ، فيلم صرفاً به معرفي Black Panther و معرفي مجدد Spider-Man احتياج نداشت. همچنين بايد خود Cap و Iron Man و Black Widow و Falcon و Vision و Scarlet Witch و همه افراد ديگر را معرفي كرد. اين نياز به ايجاد داستان هاي عقب و كمان هاي روايي و عقده هاي عاشقانه براي همه افراد درگير داشت. لازم بود توضيح دهد كه چه چيزي آنها را گرد هم آورده است. و لازم بود كه همه اين اقدامات را در مدت زمان 15 دقيقه انجام دهيد تا متعاقباً يك ابرشرور لنگ براي مبارزه با آنها ارائه شود.اين چالشي است كه جوخه خودكشي زودهنگام براي خود ايجاد مي كند و تقريباً همانقدر ضعيف كه تصور مي كنيد موفق مي شود. مأمور اطلاعاتي آماندا والر (ويولا ديويس) هنگام صرف شام با يك ژنرال ، هنگامي كه به يك چسب زخمي علامت گذاري شده به عنوان TOP SECRET با حروف بزرگ به اندازه اي كه از فضا ديده مي شود ، مي زند. در آن "بدترين از بدترين ها" وجود دارد ، مجمعي از شرور كه والر موفق شده است آنها را در يك مركز فوق العاده امن قرار دهد. او مي خواهد آنها را به تيمي متشكل از ابرشرورها تبديل كند كه مي توانند كارهاي كثيف دولت را با انكار كامل انجام دهند.البته معلوم شد كه آنها واقعاً به شرط تبليغات شر نيستند ، حداقل در مقايسه با اسيركنندگانشان. در دو صحنه اول فيلم ، نگهبانان زندان مجازات هاي ساديستي را براي اتهامات خود در نظر مي گيرند. اين به هيچ وجه آخرين باري نيست كه اين فيلم پيشنهاد مي كند آدمهاي بد آن در واقع آدمهاي خوبي هستند. اما اين يك نگاه اجمالي و دلسردكننده از ميزان كمي اعتماد سازندگان فيلم به پيش فرض انيميشن كل تلاش خود را ارائه مي دهد.
بازگشت به والر و معرفي گوشه اي ، پوشه TOP SECRET او: There's Deadshot (ويل اسميت) ، "بيشترين تعقيب در دنيا" هارلي كوين (مارگوت رابي) ، زماني روانپزشك جوكر ، اكنون دوست دختر رواني او بود. كاپيتان بومرنگ (جي كورتني) ، پسري كه بومرنگ مي اندازد. ال ديابلو (جي هرناندز) ، شعله كش انسان. Killer Croc (Adewale Akinnuoye-Agbaje ، در زير چند اينچ پروتز پنهان شده) ، مرد خزنده بسيار قوي. و Enchantress (كارا دلوين) ، باستان شناس سابق كه به طور متناوب با روح يك جادوگر باستاني زندگي مي كرد. به دلايلي كه مبهم باقي مانده است (غير از نشان دادن حيله گري او) ، مهندس والر يك رابطه عاشقانه بين افسونگر و ريك پرچم (جوئل كينامان) ، "بهترين افسر نيروهاي ويژه اين ملت را توليد كرده است." بدين ترتيب دومي براي نگهداري نيروهاي مشكوك خود منصوب مي شود - بله ، اين عنوان "جوخه انتحاري" است (به نسبت) مستقيم و باريك.
آيا هنوز خسته شده ايد؟ من مي دانم كه بودم به نظر مي رسد در اولين روز اردوي تابستاني تماس تلفني فرا رسيده است - "كمي از خودتان براي ما بگوييد" - جز اين كه تقريباً هر شخصيتي يا يك ملودرام خانوادگي تراژيك يا يك عاشقانه كاملاً بي اثر و جالب ارائه مي دهد. تهيه كنندگان فيلم مي توانستند صرفاً در وقت و هزينه خود صرفه جويي كنند و به علاقه مندان سينما دستور دهند قبل از ورود به سالن تئاتر از صفحات ويكي پدياي افراد مورد نظر استفاده كنند. نگران نباشيد: حدود نيم ساعت بعد فيلم دو عضو ديگر را معرفي مي كند: كاتانا (كارن فوكوهارا) ، شمشير سامورايي اش "روح ها را مي دزد". و اسليپ نات (ساحل آدام) ، "مردي كه مي تواند از هر چيزي صعود كند." نه ، من شوخي نمي كنم: او به معناي واقعي كلمه ابرقدرت هاي يك سنجاب را دارد.همانطور كه اميدوارم فهميدم ، قصه گويي كه همه اين شخصيت ها را خيلي سريع دور هم جمع مي كند ، تا حد سهل انگاري حرفه اي تنبل است. اما هنوز هم قصه پردازي را تشكيل مي دهد ، چيزي بيش از آن كه بتوان با خيال راحت در مورد بقيه تصوير گفت. كارگردان David Ayer (پايان تماشا) در گذشته كارهاي محكمي انجام داده است ، بنابراين دشوار است كه دقيقاً بگوييم چه چيزي در اينجا بسيار اشتباه رخ داده است ، بدون اينكه به توضيح اين كه Zack Snyder ، كه تا كنون نظارت زيادي بر DC Extended Universe داشته است ، بپردازم ، بايد به نوعي مقصر باشد (گلوم؟ بررسي كنيد. اشعه ماوراlent بنفش؟ بررسي كنيد. فاقد هرگونه همدلي آشكار با افراد درگير ...؟)
قبل از ادامه ، بايد به خوبي ها اشاره كنم: در تضاد كاملاً با پيشينيان اوليه DC (Snyder's Man of Steel and Batman v Superman) ، Suicide Squad تشخيص مي دهد ، هنگام برخورد با انواع فوق العاده ، خوب يا بد ، يك شوخي طنز مسيري طولاني را طي مي كند. (اينكه براي فهميدن آنچه مارول از همان ابتدا مي داند مدت زيادي طول كشيد ، جاي تعجب نيست.) رابي در نقش هارلي كوين واقعاً فوق العاده است و بهترين خطوط فيلم را به دست مي آورد و تقريباً به هركدام از آنها ميخ مي زند. (گفته شد ، اجازه مي دهد بگوييم مايكل بي-ايش ، پشت گوش بي وقفه دوربين در قسمت خلفي داغ او كمي است.) و اسميت به طور قابل توجهي بهتر از ماده متوسطي است كه در اينجا آورده است. همچنين ... نه ، همين من چيز خوب ديگري براي گفتن ندارم.اين توطئه - و من اين اصطلاح را آزادانه به كار مي برم - پس از آنكه روح شيطاني Enchantress كنترل alter ego باستان شناس خود را به دست گرفت و برادر روحيه اش را به همان اندازه آزاد ، Incubus آزاد كرد ، واقعاً آغاز مي شود. (من نام او را از imdb.com آموختم ؛ تا جايي كه به ياد مي آورم ، هرگز در فيلم ذكر نشده است.) او بلافاصله شروع به كار

نقد فيلم بتمن در برابر سوپرمن: طلوع عدالت

۲ بازديد

Batman v Superman: Dawn of Justice (به انگليسي: Batman v Superman: Dawn of Justice) يك فيلم ابرقهرماني آمريكايي 2016 است كه بر اساس شخصيت هاي كميك DC و بتمن و سوپرمن ساخته شده است. اين يك دنباله براي Man of Steel (2013) و قسمت دوم در DC Extended Universe (DCEU) است. [4] اين فيلم به كارگرداني زاك اسنايدر ، نويسندگي كريس تريو و ديويد اس. گوير ساخته شده و بازيگران گروهي شامل بن افلك ، هنري كاويل ، امي آدامز ، جسي آيزنبرگ ، دايان لين ، لورنس فيشبرن ، جرمي آيرونز ، هالي هانتر و گال گدوت Batman v Superman: Dawn of Justice اولين فيلم لايو اكشن است كه بتمن و سوپرمن را در كنار هم به نمايش مي گذارد و همچنين اولين تصوير سينمايي اكشن زنده از Wonder Woman است. در اين فيلم ، لكس لوتر ، طراح جنايتكار ، بتمن را براي نبرد پيشگيرانه با سوپرمن كه لوتر با آن وسواس دارد ، دستكاري مي كند.
اين فيلم پس از اكران فيلم Man of Steel در كميك-كان سال 2013 در سن ديگو اعلام شد. اسنايدر اظهار داشت كه اين فيلم الهام گرفته از مجموعه كتاب هاي مصور بتمن The Knight Dark Returns (بازگشت شواليه تاريكي) ساخته فرانك ميلر است اما تصريح كرد كه از يك فرض اصلي پيروي خواهد كرد. تجسم بتمن در فيلم با تصوير قبلي اين شخصيت در سه گانه شواليه تاريكي متفاوت است و به عنوان يك ريبوت سينمايي از شخصيت بازي مي كند. اين فيلم همچنين با الهام از عناصر داستاني "مرگ سوپرمن" ساخته شده است. پيش توليد در كالج شرق لس آنجلس در اكتبر 2013 آغاز شد ، و عكس اصلي از ماه مه 2014 در ديترويت آغاز شد. فيلمبرداري اضافي نيز در ايلينوي و نيومكزيكو انجام شد و نتيجه گيري در ماه دسامبر بود.
Batman v Superman: Dawn of Justice در 19 مارس 2016 در Auditorio Nacional در مكزيكو سيتي به نمايش درآمد و در 25 مارس 2016 در ايالات متحده با قالب هاي 2D ، 3D ، پرميوم بزرگ و چاپ هاي 70 ميلي متر توسط برادران وارنر منتشر شد. . تصاوير. به دنبال اولين نمايش قدرتمندي كه ركوردهاي جديدي در گيشه به ثبت رساند ، فيلم در آخر هفته دوم افت تاريخي داشت و هرگز بهبود نيافت. علي رغم سودآوري ، يك نااميدي در گيشه تلقي مي شود و به دليل لحن ، فيلمنامه و گام هاي گوناگون ، نظرات منتقدان را به طور كلي ناخوشايند دريافت مي كند ، گرچه برخي از سبك بصري و بازي هاي آن تعريف مي كنند. برش گسترده اي با عنوان "نسخه نهايي" كه شامل 31 دقيقه فيلم اضافي است ، در 28 ژوئن 2016 و در Blu-ray در 19 ژوئيه 2016 به صورت ديجيتالي منتشر شد. پيگيري ، Justice League ، در نوامبر منتشر شد 2017طرحدر بازگشت به گذشته ، بروس وين هنگام فرار از مراسم خاكسپاري پدر و مادرش در غاري مي افتد ، جايي كه او با لژيون خفاش ها برخورد خاطره انگيزي دارد. به زمان حال ، هجده ماه پس از نبرد سوپرمن و ژنرال زود در كلانشهر ، [N 1] سوپرمن به يك شخصيت جنجالي تبديل شده است. بروس اكنون يك ميلياردر است كه بيست سال به عنوان هوشيار بتمن در شهر گاتهام فعاليت كرده است. او كه شخصاً شاهد هرج و مرج آن نبرد بوده است ، سوپرمن را تهديدي وجودي براي بشريت مي داند.
كلارك كنت (هويت غيرنظامي سوپرمن) پس از اطلاع از شكل عدالت بتمن ، به دنبال افشاي او از طريق مقالات Daily Planet است. وين مي فهمد كه آناتولي كنيازف ، قاچاقچي اسلحه روسي با لكس لوتر مغول دار LexCorp تماس گرفته است. در همين حال ، لوتر تلاش مي كند سناتور جون فينچ را متقاعد كند تا به او اجازه دهد تا كريپتونيتي را كه پس از تلاش فوق العاده Zod كشف شده وارد كند ، به طوري كه مي تواند از آن به عنوان يك عامل بازدارنده در برابر تهديدات آينده Kryptonian و غيرانساني استفاده شود. او نپذيرفت ، اما لوتر با زيردستان فينچ برنامه هايي جايگزين را ترتيب مي دهد ، كه به او اجازه دسترسي به بدن Zod و كشتي پيشاهنگي Kryptonian را مي دهد.
بروس در يك مهماني در LexCorp شركت مي كند تا داده هاي رمزگذاري شده از شبكه اصلي شركت را بدزدد ، اما فروشنده آثار باستاني ، دايانا پرينس آن را از او مي گيرد. او پس از عدم دسترسي به اطلاعات آن را برمي گرداند. هنگام رمزگشايي درايو ، بروس روياي جهاني پس از آخرالزماني را در سر مي پروراند كه شورشيان را عليه يك سوپرمن شيطاني هدايت مي كند. وي توسط شخصي ناشناس بيدار مي شود و از طريق پورتالي ظاهر مي شود ، كه به او مي گويد لوييس لين "كليد" است و از او مي خواهد قبل از محو شدن "ديگران" را پيدا كند. جهان. يكي ديانا پرينس است كه در عكسي از جنگ جهاني اول ظاهر مي شود. وين به آلفرد پني ورث مي گويد كه قصد دارد كريپتونيت را بدزدد و در صورت لزوم براي جنگ با سوپرمن آن را مسلح كند.
جلسه استماع عمومي كنگره ، به رهبري فينچ ، براي زير سوال بردن اقدامات سوپرمن عليه زود برگزار شد. بمبي كه توسط لوتر قاچاق مي شود منفجر مي شود و همه افراد حاضر به جز سوپرمن كشته مي شوند. سوپرمن خودش را مقصر مي داند كه به موقع آن را كشف نكرده و خود را تبعيد مي كند. در جاي ديگر ، بتمن به LexCorp نفوذ كرده و كريپتونيت را مي دزد. او براي آماده سازي جنگ با سوپرمن ، اسكلت بيروني مجهز به قدرت ، نارنجك انداز كريپتونيت و نيزه اي با نوك كريپتونيت مي سازد. در همين حال ، لوتر وارد كشتي Kryptonian مي شود و به پايگاه داده فناوري جمع شده از بيش از 100000 جهان دسترسي پيدا مي كند.لوتر با ربودن لوئيس و مارتا كنت ، مادر خوانده كلارك ، سوپرمن را از تبعيد خارج مي كند. او لويس را از ساختمان LexCorp هل مي دهد.

فيلم آقايان The Gentlemen (2019 film)

۸ بازديد

آقايان يك فيلم كمدي اكشن در سال 2019 است [5] [6] [7] به نويسندگي ، كارگرداني و تهيه كنندگي گاي ريچي ، از داستاني از ايوان اتكينسون ، مارن ديويس و ريچي. در اين فيلم متيو مك كاناهي ، چارلي هونام ، هنري گلدينگ ، ميشل داكري ، جرمي استرانگ ، ادي مارسان ، كالين فارل و هيو گرانت بازي مي كنند. اين امر به دنبال يك پادشاه ماري جواناي آمريكايي در انگليس است كه به دنبال فروش تجارت خود است ، و يك زنجيره باج خواهي و طرح براي تضعيف او ايجاد مي كند.

فيلم آقايان


آقايان در 3 دسامبر 2019 در سينما Curzon Mayfair به نمايش درآمدند [8] و در 1 ژانويه 2020 با نمايش تئاتر در انگلستان و در 24 ژانويه 2020 توسط STXfilms در ايالات متحده اكران شد. نظرات منتقدان به طور كلي مثبت بود و بسياري آن را بازگشتي خوشايند به ريچي مي دانستند. اين موفقيت تجاري نيز بود و در سراسر جهان در برابر بودجه 22 ميليون دلاري خود 115 ميليون دلار درآمد كسب كرد كه باعث شد نهمين فيلم پردرآمد سال 2020 باشد.

طرح

بيگ ديو ، سردبير روزنامه روزنامه ديلي پرينت ، در ميهماني توسط بارون حشيش ميكي پيرسون مورد ضرب و شتم قرار مي گيرد و بازپرس خصوصي فلچر را استخدام مي كند تا پيوندهاي پيرسون با لرد پرسفيلد ، دوك سلطنتي با دختري معتاد به هروئين را بررسي كند. فلچر پيشنهاد مي كند يافته هاي خود را (تايپ شده به عنوان فيلمنامه اي با عنوان بوش) به مرد راست پيرسون ، ريموند ، به قيمت 20 ميليون پوند بفروشد.

پيرسون كه در فقر در آمريكا به دنيا آمد ، موفق به دريافت بورس تحصيلي رودس از دانشگاه آكسفورد شد و در آنجا شروع به فروش ماري جوانا به دانشجويان ديگر قبل از ترك تحصيل و ساختن امپراتوري جنايتكار خود با خشونت كرد. وي اكنون قصد دارد تجارت خود را به مبلغ 400 ميليون دلار به ميلياردر آمريكايي متيو برگر بفروشد تا بتواند با همسرش روزاليند به طور مسالمت آميز بازنشسته شود. پيرسون يكي از آزمايشگاه هايي را نشان مي دهد كه در آنجا حشيش خود را در زير املاك صاحبان خانه اشرافي پرورش مي دهد ، كه براي نگهداري از خانه هاي باشكوه خود به پول نقد نياز دارند. بعداً با خشك چشم ، كه معاون رئيس لرد جورج گنگستر چيني است ، به پيرسون نزديك مي شود. چشم خشك پيشنهاد خريد تجارت پيرسون را مي دهد ، اما او امتناع مي كند. آزمايشگاه پيرسون سپس توسط مبارزان آماتور MMA و مشتاقان YouTubers "The Toddlers" مورد حمله قرار مي گيرد كه بر نگهبانان آزمايشگاه غلبه مي كنند ، يك وانت بار ماري جوانا را مي دزدند و يك ويديوي رپ از كپر خود را به صورت آنلاين بارگذاري مي كنند. مربي جنگنده ها ، كه فقط به عنوان مربي شناخته مي شود ، به آنها دستور مي دهد فيلم را حذف كنند و وقتي متوجه شد كه حشيش متعلق به پيرسون است ، وحشت مي كند.

پيرسون انتقال گياهان شاهدانه خود را به خارج از املاك آغاز مي كند. او همچنين موافقت مي كند تا دختر بي سر و صدا پرس لشكر مطبوعات ، لورا را به خانه بياورد. ريموند لورا را از املاك شورايي كه در آنجا با چند معتاد ديگر زندگي مي كند بازيابي مي كند. با اين حال ، در درگيري با همسنگرانش ، يكي از افراد ريموند به طور تصادفي اصلان ، يك جوان روسي را از پنجره به طرف مرگ هل مي دهد. گرچه لورا سپس به والدينش برگردانده شد ، اما بعداً به دليل مصرف بيش از حد هروئين درگذشت. مربي به ديدار ريموند مي رود ، از عملكرد شاگردانش عذرخواهي مي كند و خدمات خود را به عنوان توبه ارائه مي دهد. مربي ، Phuc را اسير كرده است ، يكي از دژخيمان خشك چشم كه خدمه مربي را در مورد محل آزمايشگاه آگاه كرده بود ، اگرچه Phuc به طور تصادفي در طي يك تلاش براي فرار كشته مي شود. پيرسون لرد جورج را تهديد مي كند كه به دنبال آزمايشگاهش مي رود و براي تلافي جويي يكي از آزمايشگاه هاي هروئين خود را از بين مي برد. جورج چشم خشك را به دليل عدم تبعيت در حمله به پيرسون و پيشنهاد خريد او تنبيه مي كند. جورج با سر اشاره مي كند تا خشكي چشم را اعدام كند ، اما مرد در عوض جورج را اعدام مي كند.

Dry Eye كه براي پيرسون ناشناخته است ، با برگر كه مي خواست تجارت پيرسون براي كاهش قيمت به هم بخورد ، در رقابت است. چشم خشك جاي لرد جورج را گرفته و هنوز اميدوار است كه امپراطوري پيرسون را براي خودش بگيرد. چشم خشك تلاش مي كند تا روزاليند را ربوده ، كه مردان خشك چشم را قبل از اين كه گلوله هاي دو تيرانداز خود را از دست بدهد ، مي كشد. ريموند يك قاتل را كه براي كشتن پيرسون فرستاده شده بود ، مي كشد. هر دوي آنها به سمت روزاليند هجوم مي آورند و پيرسون در حالي كه قصد دارد به او تجاوز كند ، به خشكي چشم شليك مي كند. فلچر به داستان خود پايان مي دهد و ريموند به او دستور مي دهد خانه خود را ترك كند.

فلچر فقط سو susp ظن پيرسون در مورد ارتباط بين خشكي چشم و برگر را تأييد كرده است. ريموند به شاگردان مربي دستور مي دهد تا بيگ ديو را تصرف كنند. آنها او را مخدر مي كنند و از او در حال رابطه جنسي با يك خوك فيلم مي گيرند و تهديد مي كنند كه آن را در اينترنت منتشر مي كند مگر اينكه تحقيقات خود را كنار بگذارد. پيرسون و برگر در يك كارخانه ماهي منجمد دوباره ملاقات مي كنند ، در واقع پوششي براي عمليات توزيع پيرسون در اروپا است. برگر با توجه به اخلالاتي كه اخيراً تجربه كرده ، پيشنهاد خود را به 130 ميليون دلار كاهش مي دهد ، اما پيرسون دانش خود را در مورد برنامه برگر نشان مي دهد ، بدن يخ زده چشم خشك را به او نشان مي دهد و به او مي گويد كه تجارت خود را حفظ مي كند. پيرسون برگر را مجبور به داخل يخچال مي كند ، جايي كه او يخ مي زند و تا زماني كه 270 ميليون دلار غرامت براي خوني كه اكنون روي دستش است و هزينه برقراري نظم انتقال ندهد ، منتقل مي شود. ميكي فاش كرد كه "نسبت به پول" احساساتي نيست اما چون روزاليند مورد تعرض قرار گرفت و چند ثانيه از تجاوز به او انجام شد ، او از بدن خود متيو ، هر كجا متيو انتخاب كند ، "يك پوند گوشت" طلب مي كند ، به عنوان جبران اين بي احتياطي.

فلچر براي پرداختش دوباره به ريموند نزديك مي شود ، اما ريموند فاش مي كند كه او در تمام مدت فلچر را دنبال مي كرد. جنگنده ها پس از آنكه ريموند در آخرين برخورد خود ردياب را روي او قرار داد ، شواهد و مدارك وي را به سرقت برده اند. فلچر فاش مي كند كه او همچنين اطلاعاتي را به پدر اصلان ، يك اليگارشي روسي و مأمور سابق KGB فروخته است. قاتلي كه ريموند زودتر او را كشت يكي از روس ها بود. مربي دو متجاوز روسي را كه براي كشتن ريموند فرستاده شده بودند ، مي كشد ، در حالي كه فلچر در هرج و مرج فرار مي كند. پيرسون توسط دو روس ديگر ربوده مي شود ، اما در كمين شاگردان مربي قرار دارند كه مي خواهند "مشكل مربي را حل كنند". آنها با گلوله به ماشين حمله مي كنند و روس ها را مي كشند و به پيرسون اجازه فرار مي دهند. بعدا ، فلچر تصميم مي گيرد داستان را به عنوان يك فيلم براي ميراماكس پيش ببرد. پس از ملاقات ، او فقط سوار كابين مي شود تا متوجه شود كه راننده راننده ريموند است. پيرسون و روزاليند با اطلاع از دستگيري فلچر ، به امپراتوري حشيش خود بازگشتند و در جمع يكديگر جشن گرفتند.

قالب

    متيو مك كاناهي در نقش مايكل 'ميكي پيرسون'
    چارلي هونام در نقش ريموند اسميت
    هنري گلدينگ در نقش چشم خشك
    ميشل داكري در نقش روزاليند پيرسون
    جرمي استرانگ در نقش متيو برگر
    ادي مارسان در نقش بيگ ديو
    كالين فارل به عنوان مربي
    هيو گرانت در نقش فلچر
    چيدي ​​آجوفو در نقش باني
    جيسون وونگ در نقش Phuc
    بريتني اشورث در نقش روبي
    ساموئل وست در نقش لرد پرسفيلد
    اليوت سامنر در نقش لورا پرسفيلد
    لين رنه در نقش جكي
    كريس اوانجلو به عنوان Primetime
    فرانتس درامه در نقش بني
    باگي مالون در نقش ارني
    تام وو در نقش لرد جورج
    جان داگليش در نقش همي
    دني گريفين در نقش اصلان

توليد

در ماه مه 2018 اعلام شد كه گاي ريچي فيلم آقايان را مي نويسد و كارگرداني مي كند ، فيلمي با همان روح قبلي Lock ، Stock و Two Smoking Barrels و Snatch همان روحيه او را خواهد داشت. اين پروژه در جشنواره فيلم كن 2018 توسط CAA Media Finance و Rocket Science جايي كه Miramax حق توزيع را به دست آورد رونمايي شد. [9] [10] انتظار مي رفت فيلمبرداري در ماه اكتبر آغاز شود. [11] در ماه اكتبر ، متيو مك كاناهي ، كيت بكينسيل ، هنري گلدينگ و هيو گرانت براي بازيگري انتخاب شدند [12] [13] با حضور جرمي استرانگ ، جيسون وونگ و كالين فارل در ماه نوامبر. بعداً ، ميشل داكري امضا كرد و جايگزين بكينزيل شد. [14] [15] [16] در دسامبر 2018 ، لين رنه نيز اضافه شد. [17]

عكاسي اصلي در نوامبر 2018 آغاز شد. [18] مكانهاي فيلمبرداري شامل استوديوهاي فيلم غرب لندن ، استوديوي Longcross ، ميخانه The Princess Victoria در Shepherd's Bush و قبرستان Bromptom بود. [19]

نقد فيلم مرد عنكبوتي دور از خانه

۲ بازديد

دقيقاً مانند "تعطيلات اروپايي National Lampoon" بسيار لذت بخش خواهد بود اگر دنباله رو كمدي "تعطيلات" ژانر دهه 80 باشد ، "مرد عنكبوتي: دور از خانه" مناظر را تغيير مي دهد اما كاملا مطابقت ندارد الهام گرفته از ارتفاعات سلف خود. مسلماً ، "مرد عنكبوتي: بازگشت به خانه" يك عمل سخت براي پيگيري است. فيلم Jon Watts كارگردان 2017 انفجار مبهم هواي تابستان شهر نيويورك بود ، يك راه اندازي مجدد طراوت با يك ستاره فوق العاده جذاب از تام هالند در نقش اصلي. "Far From Home" نيز حدود شش ماه پس از تغيير فيلم ، فيلم انيميشن برنده اسكار "Spider-Man: Into the Spider-Verse" ، شايد اختراع ترين فيلمي است كه تاكنون با الهام از يك كميك مارول ديده ايم - يا براي هر موضوع كميك تبليغات واتس به عنوان كارگردان بازگشته است ، اما اين بار او در موقعيت پيچيده اي قرار دارد كه مي تواند فيلمي را پشت سر بگذارد كه نه تنها يك مكان مهم در جهان در حال رشد سينمايي مارول را اشغال مي كند ، بلكه داستان شخصي پيتر پاركر را نيز پيش مي برد. و براي مدتي ، "Far From Home" بسيار سرگرم كننده است ، به خصوص از آنجا كه درست همان جايي كه "Avengers: Endgame" متوقف شد ، انتخاب مي شود. واتس و تيمش با كار بر روي يك فيلمنامه توسط نويسندگان بازگشتي كريس مك كنا و اريك سامرز ، بازيگرانه كاوش كردند كه چه اتفاقي مي افتد پنج سال پس از ضربه سر انگشت سرنوشت ساز Thanos و اينكه جهان چگونه در حال تغيير شكل است به روش هاي بزرگ و پيش پا افتاده اي است. از اين نظر ، "دور از خانه" به عنوان يك كمدي دبيرستان بهترين كار را مي كند - كه اتفاقاً نقطه قوت "مرد عنكبوتي: بازگشت به خانه" نيز بود - با نوجوانان كه به طرز نامناسبي ناخوشايند مي فهمند كه چه كساني هستند و چگونه مي توانند آنچه را بيان مي كنند در اين دنياي جديد شجاع احساس كنيد. پيتر طعم زمان بزرگ را چشيده است ، با همه عجله و مسئوليت پذيري كه به دنبال دارد ، اما او فقط مي خواهد يك نوجوان عادي باشد. او ترجيح مي دهد در يك ماجراجويي تابستاني در اروپا به همكلاسي هاي خود بپيوندد - به خصوص MJ جذاب و تاريك ، كه يك بار ديگر با جذابيت طنز و مرگبار Zendaya بازي كرد - تا اينكه جهان را از نابودي كامل نجات دهد. از نو. كي ميتونه او را مقصر بدونه؟ براي او و ما بسيار زياد است. اما وظيفه تماس مي گيرد. از آنجا كه اين يك فيلم پرفروش MCU است كه در آخر هفته 4 جولاي به سينماها مي آيد ، "Far From Home" نيز بايد به عنوان يك بازي اكشن عظيم عمل كند و اينجاست كه فيلم در آن ضعيف ترين است. مجموعه هاي غول پيكر ، و آنچه شرور اميدوار است از طريق آنها به دست آورد ، مانند يك چرخش خالي و در عين حال حواس پرت كننده از هرج و مرج و سر و صدا است. مسلماً اين موضوع مهم است و ما كمي بيشتر به آن (به طور طبيعي بدون اسپويلر) خواهيم پرداخت. اما به نظر مي رسد همه چيز بيش از حد است ، مانند بسياري از انبوه و سر به فلك كشيده هاي توليد شده توسط رايانه. "دور از خانه" درست همانطور كه به كرسندوي هيجان انگيز خود مي رسد ، راه خود را گم مي كند ، بزرگترين گناه آن اين است كه در نهايت صحنه هايي با بالاترين ميزان خطرناك ، كسل كننده هستند. تبليغات Mysterio از Jake Gyllenhaal با تركيبي از توانايي ها كه پرواز Iron Man و پرواز با ليزر را با گرايش هاي خاص Thor تركيب مي كند ، در مركز اين مسابقه ها قرار دارد. اما اينكه او واقعاً كيست و آنچه واقعاً مي خواهد تعجب آور نيست ، گرچه او در ابتدا خود را به عنوان يك متحد و حتي يك نيروي اميدوار كننده براي آينده معرفي مي كند. به نظر مي رسد كه جيلنهال در اين صحنه در حال لباس پوشيدن انفجار است و او در صحنه اي كه استدلال خود را ارائه مي دهد (با كمال تعجب قابل فهم) براي برنامه ريزي دقيق خود ، بريو عالي مي آورد. با اين حال ، اجراي واقعي همه چيز در نهايت بي حس كننده است. بمب هاي واقعي در طول توالي اعتبار نهايي به وجود مي آيند - بنابراين ، مثل هميشه ، حتماً تا آخر در صندلي خود بمانيد. در نيمه اول اين خنده ها به طور مداوم بلند مي شوند ، به طوري كه كافي است شما را آرزو كند كه "دور از خانه" يك كمدي رمانتيك مستقيم بود. تصورات مسخره آميز پيتر در مورد چگونگي توقف توقف در ونيز و پاريس با MJ چيزهاي بزرگ خيالي پسران نوجوان است. يك عاشقانه شيرين و موازي ، دوست صميمي ، سرقت صحنه ، پيتر ، ند (ژاكوب باتالون) ، را پيدا مي كند كه به طور غير منتظره اي با پرايم ، Type-A Betty (آنگوري رايس) ارتباط برقرار مي كند. و معاشقه سوم - بين دست راست توني استارك ، خوشبخت (Jon Favreau) و عمه پيتر مي (ماريسا تومئي) - برخي از پتانسيل ها را دارد اما هنوز خيلي دور از دسترس نيست ، اگرچه اين كافي است تا حس Spidey پيتر را لرزاند. عمق شخصيتي كه قبلاً از او ديده ايم ، به هلند تعلق نمي گيرد - به ويژه در هنگام خروج دلخراش از فيلم "انتقام جويان: جنگ بي نهايت". اما يك بار ديگر ، او در اين نقش كاملاً جذاب است و شور و شوق پسرانه اي را به ارمغان مي آورد كه مقاومت ناپذيري دارد و كاملاً متفاوت از روشي است كه توبي مگواير و اندرو گارفيلد در تجسم قبلي بازي كردند. وقتي او از تماس هاي نيك فيوري (ساموئل ال. جكسون) كه به طور سرگرم كننده و نااميد كننده اي نااميد شده است ، طفره مي رود و حتي مي تواند بارقه هايي از بچه پوسته بودن را نشان دهد. شايد ابرقدرت واقعي او اين واقعيت باشد كه به نظر مي رسد او بيش از هر شخصيت ديگري در جهان سينمايي مارول به يك انسان خوش ذوق و كاملاً سرحال است. مطمئناً ، بسياري از شانس ها را خواهيم داشت كه به طور قطعي اين موضوع را كشف خواهيم كرد.

نقد فيلم بريكينگ بد

۳ بازديد

بريكينگ بد »هميشه نمايشي درباره عواقب آن بود. بيش از هرگونه درام ديگري ، تصميمات بازتاب داشت و لوح ها بين اپيزودها پاك نمي شدند. ما از اولين روز حضور در صحرا تا فينال آغشته به خون ، قوس والتر وايت (برايان كرانستون) و جسي پينكمن (آرون پاول) را دنبال كرديم و رديابي عواقب ناشي از آن آسان بود شروع به خط پايان. ساختاري كه در آن بيننده مي تواند اطمينان داشته باشد كه اقدام منجر به واكنش مي شود ، طبيعتاً علاقه بيننده را افزايش مي دهد و اين بخشي از قرعه كشي نمايش بود - آنچه كه اكنون تماشا مي كنيم چه تاثيري بر اتفاقات بعدي خواهد داشت؟ (همچنين كمك كرد تا اين يك نمايش عالي براي binging در Netflix باشد). اين زمينه خلاقانه حاصلخيز است كه وينس گيليگان را در Netflix Original خود ، "El Camino: A Breaking Bad Movie" ، دوباره به اين دنيا برگرداند - نياز به دانستن فصل ديگري از داستان جسي پينكمن است. نتيجه يك پروژه است كه نسبت به منبع خود احساس وفاداري مي كند ، يك پايان نامه خوش ساخت براي يك شخصيت محبوب كه مفهوم پيامدها را به خوبي درك مي كند.
تبليغات

اگر در مورد آنچه در ضربه AMC رخ داده مبهم هستيد ، به شما هشدار داده شود كه "El Camino" دست شما را نمي گيرد. اين فيلم به اندازه يك فيلم مستقل كه پس از پايان فصل پنجم تماشا شده وجود ندارد ، گرچه من دوست دارم كه اين اتفاق فوراً نيفتد و به سازنده و ستاره آن زمان بيشتري براي غني سازي پروژه مي دهد. آنچه ممكن است بيشتر شبيه يك برداشت پول نقد باشد اگر در پي فصل نهايي برنده جايزه ساخته شود ، با خلاقيت بيشتري شش سال بعد هدايت مي شود. با اين حال ، بايد به ياد بياوريد كه در پايان فصل پنج چه اتفاقي افتاد. از همه مهمتر ، والتر جسي را از دست نازي هاي معامله گر كه او را به اسارت گرفته بودند ، نجات داد. درباره "اسارت" در "ال كامينو" بيشتر مي آموزيم و فرار از ضربه موضوع اصلي فيلم است.
گيليگان بلافاصله از نظر تقويمي انتخاب مي شود. والتر و بيشتر نازي ها ، از جمله تاد (جسي پلمون) ، مرده اند. جسي با فرياد و سرعت در شب از صحنه فرار كرده است. به طور طبيعي ، مقامات در حال كشتار قتل عام هستند و آنها چند سوال از آقاي پينكمن دارند كه يك هدف دارد: خارج شدن از نيومكزيكو. "El Camino" در واقع با بازگشت به عقب به مكالمه اي با چهره اي آشنا باز مي شود كه من آن را خراب نخواهم كرد (چند مورد در "El Camino" وجود دارد ، هرچند كه افراد بزرگ به اندازه يادداشت هاي فيض مانند سرويس فن نيستند قوس جسي) در مورد جسي كه مي خواهد از آلبوكرك خارج شود و تا آلاسكا فرار كند. به مدت 122 دقيقه ، اين اصلي ترين حركت "ال كامينو" است - جسي را به آلاسكا مي رساند. او مجبور است از پليس و برخي دشمنان جديد فرار كند تا به آنجا برسد ، اما "El Camino" دقيقاً هيجان انگيز نيست (علي رغم مسابقه فوق العاده "High Noon"). اين بيشتر احياي يك شخصيت تلويزيوني كلاسيك از فرياد كشيدن قرباني سرنوشت است كه توسط والتر وايت بازي مي شد تا كسي كه آماده تصميم گيري خودش است.
"بريكينگ بد" هميشه يك نمايش عميقاً سينمايي بود - اين فيلم از روي فيلم گرفته شد - و بنابراين انتقال به يك ويژگي آلي است. منظور من اين است كه "ال كامينو" هم سينمايي است و هم مانند نمايش ، همانطور كه گيليگان از چراغ هاي روشن نيومكزيكو و سايه هاي تاريك جهان استفاده مي كند كه جسي بايد يكبار ديگر به پايين سقوط كند. در صورت وجود ، زبان بصري نمايش او اغلب دست كم گرفته مي شد ، و مطلقا هيچ يك از اين موارد در اينجا از بين نمي رود. گيليگان مي تواند مهارت هاي خود را به راحتي با تركيب به صفحه نمايش بزرگ منتقل كند (و اين در كنار اجراي Netflix در تعدادي از آنها بازي خواهد كرد).
از نظر اجرا ، "ال كامينو" وسيله نقليه اي است براي آرون پاول ، متأسفم ، بازيگري كه از زمان جسي در واقع بخشي پيدا نكرده است كه بتواند مهارت هايش را به نمايش بگذارد. او دوباره در اينجا عالي است ، فشار و فشار ضربه و نياز را در جسي به دست مي آورد. از يك طرف ، او چيز وحشتناكي را پشت سر گذاشته است - و ما مي توانيم نگاهي اجمالي به دوران اسارت او از طريق فلش بك ، از جمله يك مورد گسترده با Plemons 'Todd كه به طور مستقيم طرح فيلم را اطلاع مي دهد ، ببينيم - اما او همچنين مي داند كه تجمل وقت براي غصه خوردن يا بهبودي. اين مي تواند زماني اتفاق بيفتد كه او به آلاسكا برسد.
طرفداران "بريكينگ بد" موازات موضوعي بين فيلم جديد و نمايش مورد علاقه خود را ترسيم مي كنند. نكته جالبي براي من وجود دارد كه چطور والتر اساساً كسي را در پايان سريال نداشت اما "ال كامينو" با جسي شروع به فراخواني شبكه اي از مردم كرد تا بتوانند فرار كنند ، از جمله متحداني مانند Skinny Pete (چارلز بيكر) ، Badger (مت جونز) ، و حتي جو پير (لري هنكين). يك شخصيت اصلي در "ال كامينو" مي گويد ، "از جايي كه من مي نشينم ، شانس خودت را به دست آوردي. همانطور كه شريك سابق شما نيز چنين كرد. " نكته اي درباره اين كه دو نسخه از "شانس" هر دو شخصيت را به كجا آورده اند وجود دارد. همچنين جالب است كه "BB" اغلب در مورد "برنامه ها" بود ، تقريباً به اندازه جزئي از رويه در بعضي مواقع ، و "ال كامينو" نشان دهنده اين است كه هم در فرار جسي و هم در آن فلاش بك كليد با تاد ، كه در آن جسي مجبور شد به جامعه شناس كمك كند كه دوست دخترش آندره را كشت.

نقد فيلم آليس در سرزمين عجايب

۲ بازديد

مهم است كه به خاطر داشته باشيم كه ماجراهاي آليس در سرزمين عجايب ، هرچند كه به نظر ويژه مي رسد و تفسيرهاي مختلفي كه فرد مي تواند پيدا كند ، بالاخره يك داستان است كه براي سرگرمي دوستان دوست داشتني چارلز داگسون نوشته شده است.
در داستان بسيار واضح است كه براي سه دختر ليدل نوشته شده است ، كه آليس نزديك ترين آنها به داگسون بود. در شعر مقدماتي داستان ، نشانه هاي روشني براي اين سه وجود دارد ، در آنجا Prima ، Secunda و Tertia - به ترتيب لاتين براي اولين ، دوم و سوم در اشكال زنانه. بخشي كه قايقراني را در روزهاي شاد تابستان در نظر مي گيرد ، مستقيماً از واقعيت گرفته شده است. گفته مي شود كه او عادت داشت با دختران ليدل پيك نيك بگيرد و براي آنها داستان تعريف كند. در يكي از اين سفرها باران شديدي باريد و همه خيس شدند. گفته مي شود ، اين الهام بخش فصل دوم كتاب ، استخر اشك بود. داگسون كه هميشه سه رقم دائمي را در ذهن دارد ، سه دختر را كه برايشان تعريف مي كند ، در ذهن داشت. البته ، با در نظر داشتن اين واقعيت كه او يك روحاني بود ، مي تواند تثليث مسيحي يا چيز كاملاً ديگري باشد.
بسياري از مردم Alice’s Adventures in Wonderland را نمونه اي برجسته از كتاب حد اكثر سنت قديم دانسته اند كه سنت جديد را روشن مي كند. آنها همچنين اين داستان را "تغييرات بحث جنسيت" مي دانند و مي گويند "اين ما را با مدرنيته خود به طور مداوم متحير مي كند". از نگاه آن ، داستان در مورد آليس كه از سوراخ خرگوش سقوط مي كند و خود را در دنيايي احمقانه و مزخرف مي يابد ، به عنوان يك داستان كاملاً بي ادب است. داستان اساسي ، داستان درباره بلوغ دختري دور از خانه در دنيايي كه به نظر مي رسد هرج و مرج و مزخرفات است ، كاملاً ترسناك است. در تمام مدت ، آليس خود را در موقعيت هاي مختلفي روبرو مي كند كه شامل حيوانات مختلف و كنجكاو است كه تنها هستند. او از خانه يا دنياي خارج از سرزمين عجايب هيچ كمكي نكرده است. لوئيس كارول سقوط به سوراخ خرگوش را بسيار طولاني توصيف مي كند و از قفسه هاي كتاب در كناره هاي سوراخ ياد مي كند. شايد اين فرار از ادبياتي باشد كه وي به آن اشاره مي كند. كارول متخصص جناس و كنايه است. بخشي با مهماني چاي مجنون يكي از بهترين نمونه ها براي اين امر است. در كتاب اول آليس شوخ طبعي زيادي وجود دارد ، اما در كتاب دوم حالت كمي تيره و ماليخوليك مي شود. موضوعي كه آليس در حال رشد و كوچك شدن در اندازه هاي مختلف است مي تواند منعكس كننده فراز و نشيب هاي دوره نوجواني باشد و جوانان گاهي اوقات احساس بزرگسالي مي كنند و گاهي كاملاً برعكس. ترديدي كه در دختران نوجوان بسيار عادي است در انديشه هاي آليس منعكس شده است: "او معمولاً به خودش توصيه هاي خوبي مي كرد (گرچه خيلي بندرت از آن پيروي مي كرد)." بسياري از نظرات كوتاه به بي احتياطي ، بي قراري و اضطراب نوجوانان در انواع مختلف آن اشاره دارد.
يكي ديگر از نمونه هاي بلوغ عادت دادن آليس به اندازه هاي جديدي است كه رشد مي كند. او با پاهايش صحبت مي كند و برخي از روشهاي جديد بدن را ياد مي گيرد. احساسات او از ماجراهاي او بسيار متزلزل است و وقتي اطاعت از قوانين سرزمين عجايب غيرممكن است ، اغلب گريه مي كند - يا بزرگسالي است؟ همانطور كه آليس اغلب با خودش تكرار مي كند: "اينجا همه چيز بسيار دور از دسترس است". آليس حيوانات در سرزمين عجايب را كه از كودكي با او رفتار مي كنند دوست ندارد ، اما گاهي اوقات مسئوليت مسئوليت خود را متحير مي كند. به نقل از "همه در سرزمين عجايب ديوانه هستند ، در غير اين صورت اينجا پايين نخواهند بود" كه توسط گربه چشاير گفته مي شود ، مي تواند معناي وجودي داشته باشد. آيا اين كه همه افراد زنده از زنده بودن ديوانه شده اند ، يا هركسي كه خواب او را مي بيند- به دليل فرار از واقعيت ديوانه است؟ زمان يك موضوع كاملاً اصلي در داستان است. ساعت Hatter روزها را نشان مي دهد زيرا "هميشه ساعت شش و وقت چاي است". حدس مي زنم زمان در بزرگ شدن اهميت دارد ، اما تعبيرهاي بعدي ناگفته مانده است. شعر در فصل 12 اشاره به عشق ممنوع دارد ، و كاملاً محتمل است كه در مورد عشق افلاطوني او به بچه ها يا خانم ليدل باشد. با توجه به اين واقعيت كه اولين نسخه خطي ماجراهاي آليس در زير زمين ناميده مي شد و برخي - حداقل سوئدي - ترجمه عنوان كمي مبهم است ، آشكارتر مي شود ، جهاني كه آليس وارد آن مي شود فقط يك زمين بازي كودكان نيست. ، اما مكاني تا حدي ترسناك و خطرناك براي بالغ شدن است. بخش "زيرزميني" عنوان قديمي غيرقابل انكار نشان مي دهد كه موازي سازي ها براي جهت دانته يا كتاب مقدس انجام مي شود.
با ادامه اين مسير ، باغ فوق العاده اي كه آليس مي خواهد به آن وارد شود ، مي تواند نمادي از باغ عدن باشد. مي توان فرض كرد كه داگسون ، يك روحاني و فردي كاملاً مذهبي ، افسانه هاي كتاب مقدس و همچنين بهشت ​​Milton’s Paradise Lost را خوانده و با آنها آشنايي كامل داشته است. جالبتر مي شود وقتي آليس سرانجام وارد باغ مي شود و يك بسته كارت حاكم بر آن پيدا مي كند كه يك ملكه بسيار شرور در سر آن قرار دارد.