دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۰۳

نقد فيلم هري پاتر و سنگ جادو

۲۱۰ بازديد

"" هري پاتر و سنگ جادو "يك فيلم ماجراجويي با خون سرخ است ، از هوا مي چكه ، پر از روح وحشتناك و متعالي است و به طرز شگفت انگيزي به رمان وفادار است. بسياري از مسائل ممكن است اشتباه پيش برود ، و هيچ يك از آنها : فيلم كريس كلمبوس يك داستان كلاسيك جذاب است كه در مورد داستاني كه يك چالش دلهره آور بود عدالت كامل را رعايت مي كند. رمان جي كي رولينگ عضلاني و زنده بود و خطر اين بود كه فيلم همه چيز را خيلي زيبا و نوازش مي كند. t. مانند "اينديانا جونز" براي بينندگان جوان ، اين يك داستان پاره پاره از ماجراجويي فراطبيعي را روايت مي كند ، جايي كه شخصيت هاي رنگارنگ و عجيب و غريب با چيزهاي ترسناك مانند يك سگ سه سر ، يك گودال از شاخك هاي معروف به دام شيطان و جاودانه دو چهره كه خون تك شاخ مي نوشد ترسناك است ، بله ، اما خيلي ترسناك نيست - فقط به اندازه كافي ترسناك است.
تبليغات

سه كودك با روحيه و با روحيه روشن ، مركز فيلم را پر مي كنند. دانيل ردكليف نقش هري پاتر را بازي مي كند ، او عينك گرد دارد و مانند همه شخصيت هاي جوان او همانطور كه تصور مي كردم بسيار به نظر مي رسد اما كمي بزرگتر است. او يك بار در بي بي سي نقش ديويد كاپرفيلد را بازي كرد و اينكه آيا هري قهرمان زندگي خودش در اين داستان خواهد بود ، در ابتدا جاي ترديد دارد.
هري كه به عنوان يك ريخته گري در آستان حومه شهر سپرده شده بود ، توسط عمه و عموي خود به عنوان يك رابطه ضعيف تربيت مي شود ، سپس توسط كولاك نامه احضار مي شود تا دانش آموز مدرسه هاگوارتز ، يك Oxbridge براي جادوگران شود. اولين نگاه اجمالي ما به هاگوارتز جلوه هاي ويژه فيلم را تنظيم مي كند. گرچه رايانه ها مي توانند هر چيزي را واقع بينانه جلوه دهند ، اما واقع گرايي بيش از حد انتخاب اشتباه براي "هري پاتر" است ، داستاني كه در آن همه چيز ، از جمله مجموعه ها و مكان ها ، بايد كمي ساخته و پرداخته به نظر برسند. اين مدرسه كه از نبردهاي شوم گوتيك از يك درياچه مهتابي برخاسته است ، به نظر مي رسد واقعي مانند Xanadu در "Citizen Kane" باشد ، و راهروها ، سرداب ها و سالن عالي آن ، اگرچه در برخي موارد از ساختمان هاي واقعي استفاده مي كنند ، اما احساس يك جو را ادامه مي دهند تصوير كتاب. در هاگوارتز ، هري دو دوست و يك دشمن پيدا مي كند. دوستان هرميون گرنجر (اما واتسون) هستند كه چهره شاد و فرهاي درهم او هري را در جهت روشن شدن اندكي تحريك مي كند و رون ويزلي (روپرت گرينت) ، همه استعدادهاي گزيده ، خوش شانس و دست نخورده است. دشمن دراكو مالفوي (تام فلتون) است ، كه هر كاري انجام مي دهد ، و علاوه بر اين ، براي اطمينان از اينكه خانه او در پايان سال قرار دارد ، همه چيز را انجام خواهد داد.
داستاني كه يا از قبل مي دانيد ، يا نمي خواهيد بدانيد. آنچه خوب است بدانيد اين است كه بازيگران بزرگسال ، كسي كه از بازيگران انگليسي است ، كم و بيش نقش هاي خود را بازي مي كنند گويي كه آنها را باور داشته باشند. سبك گسترده اي از بازيگري بريتانيا وجود دارد كه در پانتوميم هاي كريسمس ايجاد شده است ، كه براي اين ماده كشنده بود. اين بازيگران اين را مي دانند و فقط به اين سمت خيلي زياد شماره گيري مي كنند. آلن ريكمن را ببينيد كه كلمات او را بيرون مي كشد تا زماني كه به نظر مي رسد آماده براي ضربه محكم و ناگهاني هستند ، اما به نوعي در شخصيت خود باقي مي ماند. مگي اسميت كه هنوز در اوج خانم ژان برودي است ، پروفسور مينروا مك گوناگال است كه تازه وارداني مانند هري را به يكي از چهار خانه مدرسه منصوب مي كند. ريچارد هريس مدير دامبلدور است ، ريش او آنقدر طولاني است كه در يك شعر ادوارد لير ، پرندگان در آن لانه مي كنند. رابي كلترين ، نگهبان بازي ، هاگريد است كه سابقه رفتار نامناسب و روشي براي گفتن چيزهاي بسيار مهم دارد و سپس باور نمي كند كه آنها آنها را گفته است.
براي ايجاد جلوه اي قابل قبول در صحنه هاي اكشن كه از گرانش سرپيچي مي كنند ، به طور سرشار از رايانه استفاده مي شود. خوانندگان كتاب تعجب مي كنند كه چگونه فيلم بازي حياتي Quidditch را تجسم مي كند. اين بازي ، مانند موارد ديگر در فيلم ، كم و بيش همانطور كه من آن را تجسم كردم ، است و من به ياد تئوري استفان كينگ افتادم كه نويسندگان نوعي تله پاتي را تمرين مي كنند ، ايده ها و تصاوير را در ذهن خوانندگان خود قرار مي دهند. (ممكن است دليل اين كه به نظر نمي رسد برخي از فيلم ها كتاب هايشان باشد اين است كه بعضي از تهيه كنندگان آنها را نمي خوانند.) اگر كوييديچ يك سكانس مجازي است ، مجموعه هاي ديگري از جادوگري تقريباً يكسان وجود دارد. يك بازي شطرنج با مهره هاي كشنده در اندازه واقعي. اتاقي پر از كليدهاي پرنده. گودال شاخه هاي شاخك كه قبلاً ذكر شد ، و يك جنگل تاريك كه موجودي نفرت انگيز هري را تهديد مي كند اما توسط يك قنطورس مي ترسد. و سايه هاي تاريك كتابخانه هاگوارتز ، انبارها ، معابر پنهان و سياه چال هايي كه يك روپوش نامرئي مي تواند شما را از چشم دور نگه دارد اما از دردسر دور نماند.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.