شنبه ۰۸ اردیبهشت ۰۳

من پيش از تو

نقد فيلم

خلاصه فيلم من پيش از تو

۴ بازديد

من قبل از تو يك رمان عاشقانه است كه توسط جوجو مويز نوشته شده است. اين كتاب براي اولين بار در 5 ژانويه 2012 در انگلستان منتشر شد. دنباله اي با عنوان After You در تاريخ 29 سپتامبر 2015 از طريق كتاب هاي پاملا دورمن منتشر شد. [1] [2] دنباله دوم ، هنوز من ، در ژانويه 2018 منتشر شد. [3]

طرح

لوئيزا كلارك بيست و شش ساله در كنار خانواده طبقه كارگر خود زندگي مي كند. غير بلند پروازانه و با داشتن صلاحيت هاي كم ، احساس مي كند مرتباً از خواهر كوچكتر خود ، ترينا ، يك مادر مجرد خارج شده ، برتري دارد. لوئيزا كه به امرار معاش خانواده كمك مي كند ، با بسته شدن كافه كار خود را در يك كافه محلي از دست مي دهد. او به مركز كاريابي مي رود و پس از چندين بار تلاش ناموفق ، فرصت بي نظيري براي اشتغال به او ارائه مي شود: كمك به مراقبت از ويل تراينور ، يك جوان موفق ، ثروتمند و يك بار فعال كه دو سال قبل در يك تصادف عابر پياده و موتورسيكلت دچار كوادري پلژي شده است. مادر ويل ، كاميلا ، علي رغم كمبود تجربه ، لوئيزا را استخدام مي كند ، معتقد است كه لوئيزا مي تواند روح او را روشن كند. لوئيزا با ناتان ، كه به نيازهاي پزشكي ويل رسيدگي مي كند ، و پدر ويل ، استيون ، يك تاجر دوستانه از طبقه بالا كه ازدواج با كاميلا بهم خورد ، ملاقات مي كند.

روابط لوئيزا و ويل به دليل تلخي و كينه او از معلوليت ، رابطه اي سنگين آغاز مي شود. اوضاع پس از آنكه دوست دختر سابق ويل ، آليشيا ، و دوست صميمي روپرت نشان داد كه آنها ازدواج مي كنند ، بدتر مي شود. تحت مراقبت لوئيزا ، ويل به تدريج وقتي با هم تجربيات خود را به اشتراك مي گذارند ، ارتباط برقرارتر و ذهن بازتر مي شود. لوئيزا متوجه مچ هاي زخمي ويل مي شود و بعداً مادر و پدرش در مورد چگونگي اقدام به خودكشي صحبت مي كند كمي بعد كه كاميلا درخواست خود را براي پايان دادن به زندگي خود از طريق Dignitas ، يك سازمان خودكشي مستقر در سوئيس رد كرد. كاميلا كه از تلاش خود وحشت زده شده بود قول داد كه به آرزوي پسرش احترام بگذارد ، اما تنها در صورت موافقت با زندگي شش ماه ديگر. كاميلا قصد دارد ثابت كند كه با گذشت زمان ، ارزش زندگي خود را باور خواهد كرد.

لوئيزا دانستن در مورد توافق ويل و كاميلا را پنهان مي كند. با اين حال ، او به ترينا گفت ، و آنها با هم راههايي را ابداع مي كنند كه به متقاعد كردن ويل كمك مي كند تا آرزوي مرگ خود را كنار بگذارد. طي چند هفته آينده ، ويل شل مي شود و لوئيزا شروع به بردن وي به خارج از منزل مي كند و هر دو به هم نزديكتر مي شوند.

لوئيزا از طريق صحبت هاي مكرر خود مي فهمد كه ويل سفرهاي زيادي كرده است. مكان مورد علاقه او يك كافه در پاريس است. ويل با توجه به اينكه زندگي او چقدر محدود است و جاه طلبي هاي كمي دارد ، سعي مي كند به لوئيزا انگيزه تغيير دهد.

لوئيزا با ديدن دوست پسر 7 ساله ديرينه خود ، پاتريك ، ادامه مي يابد ، گرچه آنها سرانجام به دليل رابطه او با ويل از هم جدا مي شوند. در همين حال ، پدر لوئيزا شغل خود را از دست مي دهد و مشكلات مالي بيشتري ايجاد مي كند. استيون تراينور به آقاي كلارك موقعيتي را پيشنهاد مي كند. لوئيزا متوجه مي شود كه ويل در تلاش است تا به او كمك كند تا از خانواده اش آزاد شود. اين دو در عروسي آليشيا و روپرت شركت مي كنند و در آنجا مي رقصند و معاشقه مي كنند. ويل به لوئيزا مي گويد كه او تنها دليلي است كه او صبح بيدار مي شود.

لوئيزا ويل را راضي مي كند كه با او به تعطيلات برود ، اما قبل از رفتن آنها ، ويل به ذات الريه نزديك به مرگ دچار مي شود. لوئيزا برنامه هاي يك سفر گردباد را لغو مي كند. در عوض ، وي ويل را به جزيره موريس مي برد. شب قبل از بازگشت به خانه ، لوئيزا به ويل مي گويد كه او را دوست دارد. ويل مي گويد كه او مي خواهد به چيزي اعتماد كند ، اما او اعتراف مي كند كه از قبل در مورد برنامه هاي او با Dignitas اطلاع داشته است. ويل مي گويد كه اوقات مشترك آنها ويژه بوده است ، اما او تحمل زندگي روي ويلچر را ندارد. او برنامه هاي خود را دنبال خواهد كرد. عصباني و آسيب ديده ، لوئيزا طوفاني مي شود و تا پايان سفر با او صحبت نمي كند. وقتي والدين به خانه برمي گردند ، والدين ويل از وضعيت جسمي خوب او بسيار متعجب مي شوند. لوئيزا اما به عنوان سرپرست خود استعفا مي دهد و آنها مي فهمند كه ويل قصد دارد به زندگي خود پايان دهد.

در شب پرواز ويل به سوئيس ، آخرين بار لوئيزا به ملاقات او مي آيد. آنها توافق مي كنند كه شش ماه گذشته بهترين ماه در زندگي آنها بوده است. او اندكي پس از آن در كلينيك درگذشت ، و مشخص شد كه وي ارث قابل توجهي به لوئيزا ، به منظور ادامه تحصيل و تجربه كامل زندگي ، به جا گذاشته است. اين رمان با لوئيزا در يك كافه در پاريس پايان مي يابد و آخرين نامه هاي ويل را در نامه اي به او مي خواند كه به او مي گويد "خوب زندگي كند".

من پيش از تو

شخصيت ها

لوئيزا كلارك - زني 26 ساله ، موي قهوه اي ، خلاق ، با استعداد و خنده دار اما خود را دست كم مي گيرد و آرزوهاي كمي دارد. زندگي او وقتي شروع به كار مي كند كه به عنوان سرايدار يك مرد فلج كار مي كند. با گذشت زمان ، او ياد مي گيرد كه از توانايي هاي خود استفاده كند و از منطقه راحتي محدود خود خارج شود. [4]
    ويليام (ويل) تراينور - مردي 35 ساله [5] كه پس از اصابت موتور توسط او دچار چهار قطبي شد. او باهوش و ثروتمند است ، اما ضعف او را بدخلق ، عصباني و تلخ كرده است. او كه نمي تواند بپذيرد هرگز مرد فعال و ماجراجوي سابق باشد ، مي خواهد به زندگي خود پايان دهد.
    Camilla Traynor - مادر ويل كه با پسرش رابطه پرتنشي دارد. او سختگير و سختگير است اما به فكر سلامتي پسرش است.
    استيون تراينور - پدر ويل كه بيشتر در زندگي فرزندانش غايب بود. كاميلا تراينور او را مسئول تخريب خانواده آنها مي داند. او مي خواهد كاميلا را طلاق دهد.
    كاترينا (ترينا) كلارك - خواهر كوچك لوئيزا كه از پسر توماس ، كه در گل فروشي ها كار مي كند ، يك مادر تنها است. او هميشه به عنوان باهوش ترين خواهر و برادر شناخته مي شود. خواهران با وجود اينكه هميشه رقابتي بوده اند ، از يكديگر حمايت مي كنند.
    پاتريك - دوست پسر لوئيزا كه به عنوان مربي شخصي كار مي كند. او وسواس زيادي در ورزش و رژيم دارد.
    ناتان - پرستار و سرپرست ويل كه دوست او نيز هست.
    برنارد كلارك - پدر لو ، قبل از اخراج به عنوان يك صنعتگر مبلمان كار مي كرد و در نهايت براي قلعه نگهداري مي كند
    ژوزفين - مادر لو ، كه روزهاي خود را صرف مراقبت از پسر ترينا و نظافت مي كند
    آليشيا دوار - دوست دختر سابق ويل كه با همكار خود ، روپرت ازدواج مي كند. او زيبا و ظريف است ، اما زندگي خود را مطابق با استانداردهاي جامعه بالايي زندگي مي كند.
    جورجينا تراينور - خواهر ويل كه در استراليا زندگي مي كند و كار مي كند ، از ويل بخاطر تمايل او به مرگ كينه مي گيرد
    Rupert Freshwell - دوست قديمي ويل از كار. او با دوست دختر قديمي ويل ، آليشيا ازدواج مي كند.
    فرانك - كارفرماي قبلي لوئيزا در نانوايي محل كار وي قبل از ملاقات با ويل.
    توماس - برادرزاده جوان لوئيزا و پسر خواهرش كاترينا ، يك مادر تنها.
    سرگرد تيموتي ديور - پدر آليشيا دوار.

خلاصه فيلم من پيش از تو

۴ بازديد

من قبل از تو يك رمان عاشقانه است كه توسط جوجو مويز نوشته شده است. اين كتاب براي اولين بار در 5 ژانويه 2012 در انگلستان منتشر شد. دنباله اي با عنوان After You در تاريخ 29 سپتامبر 2015 از طريق كتاب هاي پاملا دورمن منتشر شد. [1] [2] دنباله دوم ، هنوز من ، در ژانويه 2018 منتشر شد. [3]

طرح

لوئيزا كلارك بيست و شش ساله در كنار خانواده طبقه كارگر خود زندگي مي كند. غير بلند پروازانه و با داشتن صلاحيت هاي كم ، احساس مي كند مرتباً از خواهر كوچكتر خود ، ترينا ، يك مادر مجرد خارج شده ، برتري دارد. لوئيزا كه به امرار معاش خانواده كمك مي كند ، با بسته شدن كافه كار خود را در يك كافه محلي از دست مي دهد. او به مركز كاريابي مي رود و پس از چندين بار تلاش ناموفق ، فرصت بي نظيري براي اشتغال به او ارائه مي شود: كمك به مراقبت از ويل تراينور ، يك جوان موفق ، ثروتمند و يك بار فعال كه دو سال قبل در يك تصادف عابر پياده و موتورسيكلت دچار كوادري پلژي شده است. مادر ويل ، كاميلا ، علي رغم كمبود تجربه ، لوئيزا را استخدام مي كند ، معتقد است كه لوئيزا مي تواند روح او را روشن كند. لوئيزا با ناتان ، كه به نيازهاي پزشكي ويل رسيدگي مي كند ، و پدر ويل ، استيون ، يك تاجر دوستانه از طبقه بالا كه ازدواج با كاميلا بهم خورد ، ملاقات مي كند.

روابط لوئيزا و ويل به دليل تلخي و كينه او از معلوليت ، رابطه اي سنگين آغاز مي شود. اوضاع پس از آنكه دوست دختر سابق ويل ، آليشيا ، و دوست صميمي روپرت نشان داد كه آنها ازدواج مي كنند ، بدتر مي شود. تحت مراقبت لوئيزا ، ويل به تدريج وقتي با هم تجربيات خود را به اشتراك مي گذارند ، ارتباط برقرارتر و ذهن بازتر مي شود. لوئيزا متوجه مچ هاي زخمي ويل مي شود و بعداً مادر و پدرش در مورد چگونگي اقدام به خودكشي صحبت مي كند كمي بعد كه كاميلا درخواست خود را براي پايان دادن به زندگي خود از طريق Dignitas ، يك سازمان خودكشي مستقر در سوئيس رد كرد. كاميلا كه از تلاش خود وحشت زده شده بود قول داد كه به آرزوي پسرش احترام بگذارد ، اما تنها در صورت موافقت با زندگي شش ماه ديگر. كاميلا قصد دارد ثابت كند كه با گذشت زمان ، ارزش زندگي خود را باور خواهد كرد.

لوئيزا دانستن در مورد توافق ويل و كاميلا را پنهان مي كند. با اين حال ، او به ترينا گفت ، و آنها با هم راههايي را ابداع مي كنند كه به متقاعد كردن ويل كمك مي كند تا آرزوي مرگ خود را كنار بگذارد. طي چند هفته آينده ، ويل شل مي شود و لوئيزا شروع به بردن وي به خارج از منزل مي كند و هر دو به هم نزديكتر مي شوند.

لوئيزا از طريق صحبت هاي مكرر خود مي فهمد كه ويل سفرهاي زيادي كرده است. مكان مورد علاقه او يك كافه در پاريس است. ويل با توجه به اينكه زندگي او چقدر محدود است و جاه طلبي هاي كمي دارد ، سعي مي كند به لوئيزا انگيزه تغيير دهد.

لوئيزا با ديدن دوست پسر 7 ساله ديرينه خود ، پاتريك ، ادامه مي يابد ، گرچه آنها سرانجام به دليل رابطه او با ويل از هم جدا مي شوند. در همين حال ، پدر لوئيزا شغل خود را از دست مي دهد و مشكلات مالي بيشتري ايجاد مي كند. استيون تراينور به آقاي كلارك موقعيتي را پيشنهاد مي كند. لوئيزا متوجه مي شود كه ويل در تلاش است تا به او كمك كند تا از خانواده اش آزاد شود. اين دو در عروسي آليشيا و روپرت شركت مي كنند و در آنجا مي رقصند و معاشقه مي كنند. ويل به لوئيزا مي گويد كه او تنها دليلي است كه او صبح بيدار مي شود.

لوئيزا ويل را راضي مي كند كه با او به تعطيلات برود ، اما قبل از رفتن آنها ، ويل به ذات الريه نزديك به مرگ دچار مي شود. لوئيزا برنامه هاي يك سفر گردباد را لغو مي كند. در عوض ، وي ويل را به جزيره موريس مي برد. شب قبل از بازگشت به خانه ، لوئيزا به ويل مي گويد كه او را دوست دارد. ويل مي گويد كه او مي خواهد به چيزي اعتماد كند ، اما او اعتراف مي كند كه از قبل در مورد برنامه هاي او با Dignitas اطلاع داشته است. ويل مي گويد كه اوقات مشترك آنها ويژه بوده است ، اما او تحمل زندگي روي ويلچر را ندارد. او برنامه هاي خود را دنبال خواهد كرد. عصباني و آسيب ديده ، لوئيزا طوفاني مي شود و تا پايان سفر با او صحبت نمي كند. وقتي والدين به خانه برمي گردند ، والدين ويل از وضعيت جسمي خوب او بسيار متعجب مي شوند. لوئيزا اما به عنوان سرپرست خود استعفا مي دهد و آنها مي فهمند كه ويل قصد دارد به زندگي خود پايان دهد.

در شب پرواز ويل به سوئيس ، آخرين بار لوئيزا به ملاقات او مي آيد. آنها توافق مي كنند كه شش ماه گذشته بهترين ماه در زندگي آنها بوده است. او اندكي پس از آن در كلينيك درگذشت ، و مشخص شد كه وي ارث قابل توجهي به لوئيزا ، به منظور ادامه تحصيل و تجربه كامل زندگي ، به جا گذاشته است. اين رمان با لوئيزا در يك كافه در پاريس پايان مي يابد و آخرين نامه هاي ويل را در نامه اي به او مي خواند كه به او مي گويد "خوب زندگي كند".

من پيش از تو

شخصيت ها

لوئيزا كلارك - زني 26 ساله ، موي قهوه اي ، خلاق ، با استعداد و خنده دار اما خود را دست كم مي گيرد و آرزوهاي كمي دارد. زندگي او وقتي شروع به كار مي كند كه به عنوان سرايدار يك مرد فلج كار مي كند. با گذشت زمان ، او ياد مي گيرد كه از توانايي هاي خود استفاده كند و از منطقه راحتي محدود خود خارج شود. [4]
    ويليام (ويل) تراينور - مردي 35 ساله [5] كه پس از اصابت موتور توسط او دچار چهار قطبي شد. او باهوش و ثروتمند است ، اما ضعف او را بدخلق ، عصباني و تلخ كرده است. او كه نمي تواند بپذيرد هرگز مرد فعال و ماجراجوي سابق باشد ، مي خواهد به زندگي خود پايان دهد.
    Camilla Traynor - مادر ويل كه با پسرش رابطه پرتنشي دارد. او سختگير و سختگير است اما به فكر سلامتي پسرش است.
    استيون تراينور - پدر ويل كه بيشتر در زندگي فرزندانش غايب بود. كاميلا تراينور او را مسئول تخريب خانواده آنها مي داند. او مي خواهد كاميلا را طلاق دهد.
    كاترينا (ترينا) كلارك - خواهر كوچك لوئيزا كه از پسر توماس ، كه در گل فروشي ها كار مي كند ، يك مادر تنها است. او هميشه به عنوان باهوش ترين خواهر و برادر شناخته مي شود. خواهران با وجود اينكه هميشه رقابتي بوده اند ، از يكديگر حمايت مي كنند.
    پاتريك - دوست پسر لوئيزا كه به عنوان مربي شخصي كار مي كند. او وسواس زيادي در ورزش و رژيم دارد.
    ناتان - پرستار و سرپرست ويل كه دوست او نيز هست.
    برنارد كلارك - پدر لو ، قبل از اخراج به عنوان يك صنعتگر مبلمان كار مي كرد و در نهايت براي قلعه نگهداري مي كند
    ژوزفين - مادر لو ، كه روزهاي خود را صرف مراقبت از پسر ترينا و نظافت مي كند
    آليشيا دوار - دوست دختر سابق ويل كه با همكار خود ، روپرت ازدواج مي كند. او زيبا و ظريف است ، اما زندگي خود را مطابق با استانداردهاي جامعه بالايي زندگي مي كند.
    جورجينا تراينور - خواهر ويل كه در استراليا زندگي مي كند و كار مي كند ، از ويل بخاطر تمايل او به مرگ كينه مي گيرد
    Rupert Freshwell - دوست قديمي ويل از كار. او با دوست دختر قديمي ويل ، آليشيا ازدواج مي كند.
    فرانك - كارفرماي قبلي لوئيزا در نانوايي محل كار وي قبل از ملاقات با ويل.
    توماس - برادرزاده جوان لوئيزا و پسر خواهرش كاترينا ، يك مادر تنها.
    سرگرد تيموتي ديور - پدر آليشيا دوار.