یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۰۳

نقد فيلم قبل از تو

۶ بازديد

Me Before You يك فيلم درام عاشقانه 2016 به كارگرداني تئا شاروك در اولين كارگرداني خود و اقتباس نويسنده انگليسي جوجو مويز از رمان 2012 خود با همين نام است. در اين فيلم Emilia Clarke ، Sam Claflin ، Janet McTeer ، Charles Charles و Brendan Coyle بازي مي كنند.

اين فيلم در پادشاهي انگلستان در مكانهاي مختلف تاريخي در سراسر كشور از جمله قلعه Pembroke در ولز و Chenies Manor House در باكينگامشاير انگلستان فيلمبرداري شد. اين فيلم در تاريخ 3 ژوئن 2016 در انگلستان و آمريكاي شمالي اكران شد ، اين فيلم بررسي هاي مختصر را دريافت كرد و 208 ميليون دلار كل جهان را بدست آورد

ويليام "ويل" Traynor يك بانكدار و مرد موفق است كه با دوست دخترش آليشيا در روابط خوبي است. يك روز صبح در حالي كه آنها در رختخواب هستند ، ويل تلفني را دريافت مي كند كه به او مي گويد وارد كار شود. او هنگام كار براي رفتن ، در حال صحبت كردن بر روي تلفن همراه خود است و سهواً جلوي يك موتور سيكلت سريع قدم مي زند. در نتيجه تصادف ، ويل از گردن به پايين فلج مي شود و به طور دائم به يك ويلچر موتوري محدود مي شود.

me before you

دو سال بعد: لوئيزا "لو" كلارك يك زن خوشحال و خارج از كشور است كه با خانواده طبقه كارگر خود با او زندگي و حمايت مي كند. وي پس از از دست دادن شغل خود در يك كافه محلي ، به عنوان همراه وي ويل تراينور استخدام مي شود. لو تجربه اي ندارد ، اما مادر ويل معتقد است كه شخصيت شاد او به بلند كردن روحيه او كمك مي كند. فقط با پرستار خود ناتان وقت مي گذارد ، كه مي داند به دليل آسيب ديدن نخاع خود هرگز از بدن خود استفاده نخواهد كرد. ناتان به او در هر كاري كه از لحاظ جسمي مانند حركت ، ورزش و لباس كمك مي كند ، كمك مي كند.

بدبين و افسرده زيرا او ديگر نمي تواند يك زندگي فعال زندگي كند ، ويل در ابتدا با رفتارهاي خوش بينانه لو واكنش نشان مي دهد و با تحقير رفتار مي كند. بعد از گذشت دو هفته ، ويلي از بهترين دوست سابق خود روپرت و دوست دختر سابق سابق آليشيا بازديد مي كند كه فاش مي كند كه درگير هستند. ويل قادر خواهد بود تمام عكس هاي روي كمد خود را با عصبانيت و عصبانيت از بين ببرد ، كه لو سعي دارد روز بعد آن را تعمير كند و منجر به اختلاف كلامي بين اين دو شود. روز بعد ، ويل به لو دستور مي دهد كه يك فيلم خارجي را با زيرنويس تماشا كند و او بايد آن را بپذيرد. اين دو شروع به پيوند مي كنند و سرانجام با هم نزديك مي شوند. لو و ويل هر روز به صحبت كردن ادامه مي دهند؛ او مي آموزد كه او بافرهنگ و دنيوي بوده و سفرهاي گسترده اي داشته است. در مقابل ، زندگي وي تاكنون ساده و بدون علاقه و سرگرمي فراوان بوده و يا به دور از خانه سفر كرده است. دوست پسر طولاني مدت او ، پاتريك ، در حال آموزش براي شركت در يك ترياتلون وايكينگ در نروژ است ، سرگرمي كه او مي گذرد تا زمان بيشتري را با او بگذراند. ويل از لو مي خواهد تا افق هاي خود را گسترده تر كند و به او بگويد كه مسئوليت اين است كه زندگي خود را تا حد ممكن زندگي كند.

در حالي كه ناتان در طول يكي از بيماري هاي گاه به گاه خود از ويل مراقبت مي كند ، لو متوجه زخم هاي مچ دست ويلي مي شود. چندي پس از آن ، لو بين والدين ويل بحث مي كند و مي آموزد كه ويل شش ماه قبل از مراجعه به Dignitas در سوئيس به دليل خودكشي به والدين خود داده است. از پذيرش زندگي با معلوليت كه مستلزم وابستگي ، درد و رنج است بدون هيچ اميدي براي بهبودي خود قديمي خود امتناع خواهد كرد. لو اين را بر عهده دارد تا با سازماندهي سفرها و ماجراهاي مختلف براي نشان دادن وصيت ، زندگي را با وجود معلوليتش تغيير دهد. به تدريج ارتباطي تر و با برنامه هايش باز خواهد شد. لو ، ويل و ناتان در مسابقات اسب سواري شركت مي كنند ، سفري دور از ايده آل. با اين حال ، لو هميشه به حضور در يك كنسرت موتزارت مي پردازد.

ويل در روز تولدش براي شام به خانواده لو مي پيوندد ، جايي كه پدر لو فاش مي كند كار خود را در يك خريد و فروش باقيمانده از دست داده است كه اتفاقاً توسط يك همكار ويل سامان يافته است. هنگامي كه به پدر لو يك موقعيت مديريتي در قلعه استورتفولد ، متعلق به خانواده ويل ارائه مي شود ، لو متوجه مي شود كه ويل در تلاش است تا به او كمك كند تا آزادي مالي از خانواده خود را بدست آورد. بتدريج آنها احساسات شديدي را نسبت به يكديگر ايجاد مي كنند كه اين امر پاتريك را حسادت مي كند. اين مسئله باعث ايجاد مشكلاتي در روابط هفت ساله لو و پاتريك مي شود و درنهايت منجر به شكسته شدن آنها مي شود.

تصميم خواهد گرفت كه در عروسي آليشيا شركت كند و از لو مي خواهد كه او را همراهي كند. در عروسي ، لو و ويل از توهين به ميهمانان تنگ و باريك لذت مي برند. لو از معبود مادر عروس مي آموزد كه وي را مي خواهد آليشيا "كسي كه از بين رفت" باشد.

طي يك سفر مجلل به جزيره موريس با هم ، ويل توسط يك دوره ديگر با ذات الريه انجام مي شود. با كمك ناتان ، ويل به لو اطلاع مي دهد كه هنوز قصد دارد با كمك خودكشي خود را دنبال كند. او مي خواهد كه او به جاي "نيم زندگي" با او زندگي كامل داشته باشد. او مي گويد زمان مشترك آنها ويژه بوده است ، اما نمي تواند تحمل زندگي در يك صندلي چرخدار را داشته باشد. او از او مي خواهد كه او را به سوئيس همراهي كند تا در آخرين لحظاتش با او باشد. دل شكسته ، او به والدين ويل به محض ورود به لندن اطلاع مي دهد كه بلافاصله در حال ترك است و با اتوبوس به خانه خود سفر مي كند. او براي روزهاي بعد با ويل صحبت نمي كند. با اين حال ، در خانه ، پدر لو او را متقاعد مي كند كه به ويل برود. او مي فهمد كه او قبلاً به سوئيس رفته است ، بنابراين تصميم مي گيرد خود را به سوئيس برود تا در آخرين لحظاتش با ويل باشد.

چند هفته پس از مرگ ويل ، در كافه مورد علاقه خود در پاريس نشسته ، لو نامه اي را كه براي وي به جا مانده ، مي خواند. در آن ، او او را تشويق مي كند تا در جستجوي يك فروشگاه عطر خاص باشد. او پول كافي براي تعقيب روياهاي خود به جا گذاشته است و نامه را با "فقط زندگي كنيد."

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.